هایپرکلابز : مصائب مسیح، The Passion of the Christ (محصول ۲۰۰۴) ؛ روایت ۱۲ ساعت آخر زندگی حضرت عیسی (ع) است. قصهای که از خیانت یهودا و شناسایی و دستگیری مسیح آغاز و به بازجویی و شکنجه شدن و سرانجام به صلیب کشیده شدن وی ختم میشود.
ریسک بزرگ گیبسون در ساخت این فیلم اتفاقا به اصرار وی در روایت همین ساعات آخرین زندگی مسیح (ع) و آنچه در این مدت برایش اتفاق افتاده مربوط میشود. اتفاقاتی که منابع مختلف هر کدام به نحوی متفاوت از یکدیگر، به بیان آن پرداختهاند. گیبسون در این زمینه و برای نگارش فیلمنامهاش از 2مرجع قدیمی و شاید تا حدودی کمتر استفاده شده بهره برده است.
اولی کتاب راهبهای است به نام آن "کاترین امریش" تحت عنوان «مصائب آقای ما حضرت مسیح» و دومی دستنوشتههای راهبهای به نام "مری آگریدا" با عنوان: شهر رویایی خداوند.
تلفیق نوشتههای بندیت فیتزجرالد و لحاظ جنبههای تصویری و سینمایی توسط وی و مل گیبسون با پایه قرار دادن نوشتههای آن کاترین امریش سرانجام فیلمنامه اصلی را به وجود آورده است.
فیلمنامهای که شدیدا تصویری است و سهم دیالوگ در آن بسیار ناچیز است. به تعبیری شاید علت اصلی برد و موفقیت گیبسون نیز همین فیلمنامه تصویری باشد. برای درک بهتر فیلم مصائب مسیح مناسب است آن را به سه قسمت اصلی تقسیم کنیم.
در قسمت اول فیلم خیانت یهودا و دستگیری و زندانی شدن مسیح روایت میشود. سپس با سکانسهای مربوط به شکنجه و حرکت مسیح به سمت میدان اعدام روبه رو هستیم و در نهایت در قسمت سوم نحوه این سفر کوتاه به خارج از شهر اورشلیم و رسیدن به محل مصلوب شدن مسیح تصویر میشود.
گیبسون شاید با 3 پاره کردن فیلمش به زیبایی و هنرمندی هرچه تمامتر، ظرایف مربوط به موارد رفتارشناختی و معناشناختی کاراکترها را با چاشنی فلاش بکهای محدود، پردازش کرده باشد از این رو صحنهای در فیلم او نمی بینیم که پرداخت آن کمرنگ تر از صحنهای دیگر باشد.
بوسه یهودا، لبخند شیطان
خارج از شهر، حواریون شام آخر را میخورند. یهودا از جمع خارج میشود و ساعاتی بعد، از علمای قوم یهود کیسهای پر از سکههای نقره دریافت میکند مبنی بر این که نه تنها محل مخفیگاه حواریون را لو بدهد، بلکه دقیقا مسیح را نیز برای سربازان و افسران رومی شناسایی کند.
لحظاتی که یهودا نزد علمای یهود است و هنگامی که به سمت مخفیگاه همراه سربازان در حرکت است ، مسیح را میبینیم که مشغول راز و نیاز و خلوت است ، او که میداند چه اتفاقی افتاده و حتی هنگام صرف شام آخر، بروز این خیانت را تلویحا اعلام کرده بود؛ دعایش این است که تنها خود دستگیر شود و کسی در این رابطه مشکلی برایش پیش نیاید ضمن این که از خدا میخواهد او را در این ساعات پایانی حفظ کند و ایمانش را بیش از پیش تقویت نماید.
گیبسون این لحظات را با «تدوین موازی» نشان میدهد که این روند از شروع نماهای مربوط به خلوت رفتن مسیح در مخفیگاه و حضور شیطان در این محفل راز و نیاز مسیح با خداوند آغاز میشود.
در اینجا با 2 محفل جداگانه روبه رو هستیم که اعضای هر کدام از آنها نسبتهایی با هم دارند. در محفل علمای یهود تمام آنها به نظر عوامل شیطان به شمار میآیند و خرسندی شیطان بیشتر از این است که رخنه او نزد حواریون نتیجه مثبت داشته و آن هم تسلط بر روح و قلب یکی از آنها به نام یهوداست.
از این رو شیطان در نماهایی که تصویر میشود همواره خرسند است. جالب این که گیبسون یک سنت شکنی دیگر هم کرده است.
او برخلاف تمام فیلمها و آثار سینمایی که به نحوی تصویری وحشت آور از شیطان را ارائه میکردند، هيكلي خوفناک از او ترسیم نمیکند.
حتی شاید تماشاگر برای مرتبه اول جا بخورد که چرا شیطان لعین اینجا اینقدر گونهای انسانی پیدا کرده و نه تنها رعبآور نیست که حتی چهرهای مقبول هم دارد.
این چنین تصویرگری البته به نوشته کاترین امریش برمیگردد و گیبسون با هوشمندی و ذکاوت هر چه تمام تر از آن بهره سینمایی میبرد.
امریش در کتابش نوشته است: شیطان با ظاهر و هيبتي فریبا چنان مردم و علمای یهود را شیفته کرده بود که گویی آنها کور بودند و فرستاده خداوند، مسیح را نمیدیدند...
نمایش معجزه
گیبسون مسخ شدن مردم آن دیار را در صحنه دستگیری و شناسایی مسیح به زبان تصویری ، عالی بیان میکند.
وقتی یهودا سربازان را به محفل مسیح میآورد، تعدادی از حواریون خود را مسیح معرفی میکنند و اینجاست که یهودا پیش میرود و گونه مسیح را میبوسد. همان بوسه معروف که سبب شناسایی مسیح و دستگیری وی میشود.
در این سکانس نماهايي وجود دارد که مربوط به درگیری پیتر با سربازان است. او که از حواریون است و نسبت به آنها از قد و قواره و هیکلی تنومند برخوردار است، صورت و گوش یکی از افسران را با خنجر زخمی کاری میزند و در حالی که قصد از بین بردن سربازی دیگر را دارد، گیبسون چهره به چهره شدن مسیح با آن افسر رومی را نشان میدهد.
مسیح روی زخم کاری صورت آن افسر دست میکشد، معجزه رخ میدهد و زخم آن افسر رومی آنا بهبود مییابد. این لحظه مصادف میشود با زمانی که پیتر قصد دارد سرباز دیگری را هلاک کند و چیزی نمانده موفق هم بشود که معجزه دوم رخ مینماید: مسیح چندباره به او میگوید سلاحش را به زمین بیندازد و در مرتبه چندم پیتر که برایش این دستور باورکردنی نیست، خنجر را به زمین میاندازد.
مصائب مسیح ساخته مل گیبسون
اما همین 2 مورد یعنی شفای سرباز زخمی و جلوگیری از کشته شدن دشمن توسط مسیح ، برای سربازان مسخ شده اصلا قابل رویت و قابل درک نیست.
به هر روی حواریون میگریزند و مسیح دستگیر و به زنجیر کشیده میشود. ضرب و شتم وی توسط سربازان رومی تا پل نزدیک شهر ادامه دارد. سربازان شیطان صفت برای خنده و تفریح بیشتر، مسیح را از بالای پل به پایین پرت میکنند و زنجیرها را میکشند و او در فاصله ای نزدیک تا زمین متوقف میشود.
کلوزآپهایی که گیبسون از این صحنه به دست میدهد، بخوبی هم سربازان و معناشناختی رفتارشان را بازگو میکند و هم درد و رنج مسیح را از این شکنجه وحشیانه بیان میدارد.
جالب این که یهودا در همان مکان به انتظار بوده است. او که روحش را به شیطان فروخته، برای لحظهای به قبح عملش پی میبرد و دستش را ناخودآگاه به سمت مسیح دراز میکند، اما گویی مغز یهودا از او فرمان نمیگیرد، به یکباره دستش به پایین کشیده میشود و سربازان نیز مسیح را بالا میآورند.
با نمایش نمادی خاص و بسیار کوتاه، گیبسون موقعیتهای زمان و مکان را بخوبی به تماشاگر میشناساند، از این رو تا رسیدن مسیح به میدان شهر و حضور علمای یهود، ما با آنچه تاکنون روی داده دقیقا همذات پنداری کردهایم.
قول و قرارهای شام آخر
در میدان شهر، هر کسی قصد دارد خود را به مسیح نزدیک کرده و لطمه و صدمهای به او برساند، در این جمع حواریون نیز حضور دارند و مریم مادر مسیح نیز که خبردار شده، سراسیمه خود را میرساند.
در نماهایی که تعدادی از علمای قوم یهود مشغول استهزا و بازجویی از مسیح هستند، تعدادی از مردم؛ برخی از حواریون از جمله پیتر را شناسایی میکنند.
او که سراسیمه شده و بشدت وحشت کرده در حالی که سعی میکند بگریزد، مدام تکرار میکند شخص دستگیر شده را نمیشناسد و هرگز او را ندیده است ؛ اما کسی حرفهای او را باور نمیکند، تا این که پیتر حرفش را با دشنام دادن به مسیح پایان میدهد.
این لحظه با کلوزآپی از مسیح همراه میشود که چشم در چشم پیتر میاندازد و پس از آن فلاش بک از صحنه شام آخر حواریون با مسیح را میبینیم.
آنجا که پیتر خطاب به مسیح می گوید: ما تا آخر با شما هستیم ، مصائب را تحمل میکنیم ، هرگز ایمان و اعتمادمان و وجود شما را انکار نخواهیم کرد...
گیبسون در اوج سکانسهای عمده خود از این فلاش بکها، هر چند محدود، استفاده برده است. او بهتر از هر کسی دیگر میداند باید تنها ساعات پایان زندگی مسیح را روایت کند. پس او از اتفاقات و آنچه خارج از این حد زمانی رخ داده باید چندتایی را انتخاب کند و برای تکمیل روایت فیلمش به صورتی خاص از آنها سود ببرد.
در اینجا فلاش بک و ارائه موازنههای رفتاری بهترین شیوه سینمایی است که گیبسون اتخاذ کرده است. ضمن این که وی فلاش بکها را گویا و ظریف اما بسیار کوتاه و موجز روایت میکند.
سوالات علمای یهودی مبتنی بر غرض و کینه توزی است. جالب این که از این بین چندتایی که قوه و بنیه خوبی هم دارند جلو می آیند و مسیح را مضروب میکنند و حتی یکی از علمای جوان، چنان مسیح را مضروب مینماید که سربازان نیز تا آن لحظه چنین شدت و حدتی به خرج نداده بودند.
اینجا نیز گیبسون نوآوری میکند و بدعت به خرج میدهد. در هیچ فیلمی چه در این رابطه یا در مورد قصص مذهبی دیگر، این گونه مقامات مذهبی نمایش داده نشده بودند که در حضور همه و با همان قبای روحانی به جان دشمن خود بیفتند.
این صحنه یکی از اصلیترین مواردی بود که گیبسون را تحت فشار قرار می داد تا این نماها حذف شود، علمای یهودی حال حاضر بشدت به این سکانس معترض بودند و نامههای فراوان از خاخام های یهودی به اینجا و آنجا ارسال میشد تا برائت علمای یهودی را باعث شود، اما این روند با مقاومت گیبسون در همان ابتدا درهم شکست.
پس از این ضرب و شتمها و وقتی مسجل میشود مسیح حرف خاصی نخواهد زد، او را به سیاهچال میبرند و اینجاست که مریم ، مادر او سراسیمه به سمت پلکان ورودی زندان میدود. این صحنه یکی از تاثیرگذارترین نماهای فیلم مصایب مسیح است که البته از این صحنهها در فیلم کم پیدا نمیشود.
مریم از پلکانی بالا میآید که انتهای راهروی آن به در ورودی زندان ختم میشود. اما او نیازی ندارد از این شیطانصفتان بخواهد او را وارد زندان کنند تا به سیاهچال برود و فرزندش را ببیند.
مریم در میانه عبور از راهرو به ناگاه روی سنگفرشها مینشیند و صورت خود را به زمین نزدیک میکند، در فاصلهای که اشکهای مادر سنگفرشها را حسابی شسته است و گونه او روی زمین قرار گرفته، دوربین دس چانل مدیرفیلمبرداری ما را به اعماق زمین میبرد.
مصائب مسیح ساخته مل گیبسون
مریم همان جایی که گونه بر زمین میساید، امتداد مکانی است که مسیح دستهایش به سقف سیاهچال زنجیر شده، تماس گونه مریم بر سنگفرشها مصادف است با سربالابردن مسیح و به دست آوردن آرامشی بس عمیق از دریافتن این موضوع که مادر بالای سرش آمده است. این نوع رابطه مادر و فرزندی یکبار دیگر توسط گیبسون در فیلم بوضوح تکرار میشود که در قسمت دوم توضیح فیلم ذکر خواهم کرد.
خونهای ریخته، چشمهای بسته
قسمت دوم و سرشار از سکانسهای تکان دهنده فیلم مصائب مسیح مربوط به زمانی است که وي تحویل شکنجهگران میشود تا در صورت حرف نزدن و اقرار نکردن به پشیمانی، به میدان اعدام رهسپار شود.
پیش از این در حضور سردار رومی، با وجود دانستن حقیقت از سوی وی، علمای یهود بشدت فضا را در اختیار گرفتهاند. کار به جایی میرسد که مردم شهر بیش از آنها تعصب به خرج میدهند و حتی قصد درگیری با محافظان و سربازان رومی را دارند.
سوالهای آنها و جواب مسیح مشخص است. علمای یهودی میگویند: تو پادشاهی؛ پس سرزمین تو کجاست؟ بر کدام مردم حکومت می کنی؟ خدای تو کیست؟ اگر تو فرستاده خداوندی پس چرا دربند هستی؟...
و مسیح نیز در پاسخ میگوید: من صلح و صفا و برادری را اعلام کردهام. من تاج و تخت نداشتهام. من زندگی بهتر را در سایه برادری و پرهیز از گناه یافتهام و آموزش دادهام...
مسلما چنین سوالات مغرضانهای توسط علمای یهود مطرح شده تا هرچه بیشتر مردم متعصب به محکوم شدن مسیح اصرار داشته باشند. گیبسون در نمایش این سکانس بسیار دقت کرده است.
ادامه مطلب در منبع ذکر شده