هایپرکلابز :
«بهنام صفوی» در طی این سالها كه فعالیت موسیقی خود را به شكل جدی دنبال كرده، نهتنها یك سوژه خبری محبوب برای ما كه از اهالی رسانه هستیم
نوشتن درباره بعضی چهرهها حال و هوای ویژهتری میطلبد. به خصوص آنكه چیزی ورای رابطه كاری بین شما و هنرمندی كه قرار است صحبتهایش را به چاپ برسانید، وجود داشته باشد. «بهنام صفوی » در طی این سالها كه فعالیت موسیقی خود را به شكل جدی دنبال كرده، نهتنها یك سوژه خبری محبوب برای ما كه از اهالی رسانه هستیم، به حساب میآمده بلكه یكی از دوستان صمیمیمان بوده كه از نخستین روزهای فعالیتش همواره ارتباطی نزدیك به دور از تعارفات حرفهای با هم داشتیم.
خبر بیماری او واقعا خبری نبود كه بخواهیم از ارزش خبریاش صحبتی به میان بیاوریم و شاید یكی از تلخترین پروندههای ما در حالی انجام گرفت كه آن طرف ماجرا نه یك هنرمند بلكه یك دوست نازنین حضور داشت كه نهتنها در مواجهه با ما بلكه از نظر تمام اهالی هنر و رسانه، انسانی محجوب، آرام، محترم و دوستداشتنی است. مصاحبهای كه در ادامه میخوانید، چكیده تمام صحبتهایی است كه در این سالها با بهنام صفوی داشتهایم.
همه سازهای من
جنوبیها ذاتا خونگرم هستند و من نهتنها جنوبی هستم بلكه در تابستان هم متولد شدهام. در واقع 15 تیر 1362 به دنیا آمدم. طبق معمول همه هنرمندان باید بگویم كه از همان كودكی كار موسیقی را شروع كردم. به ساز علاقه زیادی داشتم و با كیبورد و بعد هم پیانو شروع كردم. البته بعدها سازهای كوبهای و گیتار را هم به آنها اضافه كردم.
آهنگسازی قبل از خوانندگی
قبل از اینكه بخواهم سمت خوانندگی بیایم وارد كار تنظیم شدم و از همان 15-16 سالگی آهنگسازی را شروع كردم. البته نوازندگی را هم ادامه میدادم و در آن برهه نگاهم به هر دو مقوله نوازندگی و آهنگسازی حرفهای شده بود. سال 1385 تراك «تمنا» را منتشر كردم كه مورد استقبال واقع شد و زمینهسازی شد تا آلبوم اولم «عشق من باش» را بیرون بدهم.
پختگی در یك استعداد ذاتی
برای خواننده شدن عجله نداشتم و منتظر زمان مناسب بودم كه بخواهم كاری مناسب از نظر حرفهای و متناسب با زمان ارائه كنم. به نظرم خوانندگی كاری ذاتی است. آدم باید چه از نظر تكنیك و چه از نظر فضای موسیقایی كه با توجه به جو جامعه وجود دارد، به یك پختگی نسبی برسد و در خودش این آمادگی را ببیند و من این فضا را در سال 85 حس كردم.
آموختههای تجربی
من شخصا تحصیلات آكادمیك موسیقی ندارم اما مخالفتی با این مساله ندارم كه آدم از مجرایی حرفهای وارد عرصه موسیقی بشود. من همه چیز را به صورت تجربی و مطالعات شخصی خودم به دست آوردم و روی اینكه بتوانم به صورت تئوریك، با مطالعه و تمرین چیزهایی را به دست بیاورم، خیلی وقت گذاشتم و بیشتر از 70 درصد دانش موسیقیام را با گوشكردن قطعههای موسیقی مختلف از فرهنگهای مختلف بالاخص موسیقی ایرانی، همینطور موسیقی غربی كه بالاخره خیلی از بكگراندهای موسیقی پاپ ما برگرفته از موسیقی غربی است، به دست آوردهام.
عشقی به وسعت موسیقی
موسیقی برای من دنیای بزرگی است و عشقی است كه واقعا دوستش دارم. درست است كه از ابتدا به نیت خوانندگی وارد كار موسیقی نشدم اما از اینكه خواننده هستم و بیشتر مرا با این عنوان میشناسند، خیلی راضی هستم. به نظرم مهمترین چیز برای یك خواننده حتی فراتر از مسائل مالی، این است كه ببیند مردم آهنگهایش را دوست دارند و زمزمه میكنند؛ آن هم طیف عظیمی از مردم و این اتفاقی بود كه برای من افتاد و از این بابت خیلی خوشحالم و فكر میكنم كه بیشتر از حد انتظارم بود.
استقبالی فراتر از انتظار
یكی از چیزهایی كه موفقیت كار شما را تضمین میكند این است كه كاری مناسب با حال و هوای آن دوره و همخوان با نیاز مردم ارائه كنید. استقبال و لطف مردم هنگام پخش نخستین آلبومم، بیشتر از آن چیزی بود كه تصورش را میكردم. آن هم بیشتر با توجه به زمان و شرایط جامعه كه در آن بودیم چون شرایطی بود كه مردم به لحاظ گوش دادن به كارهای موسیقی دچار یك فضای مبهم شده و دلمشغولیهای دیگری پیدا كرده بودند و خیلی خوشحال شدم كه در این فضا از آلبوم من استقبال شد و جرقه یك اتفاق خوب برای من بود.
سپردن كار به كاردان
من به كار گروهی در موسیقی معتقدم و اینكه هر كسی باید در تهیه آلبوم بر اساس تخصص خودش عمل كند؛ برای مثال، خودم ترانهسرا نیستم و استعداد خوبی هم در این زمینه ندارم. فقط بر اساس قدرت تشخیصم به لحاظ اینكه آن حسی را كه میخواهم بر ملودیهایی كه میسازم، حاكم باشد، معمولا خط اصلی را برای کارهایم خودم به شاعر میدهم و میگویم كه در این فضا و در این سبك باشد. حتی با شاعر كار را روتوش و ادیت میكنیم. فكر میكنم كه 50 تا 60 درصد خودم دخیل باشم در اینكه شعر را از اول تا پایان هدایت كنیم. ولی خب از لحاظ تكنیك و قواعد ادبی و شعر كار را به كارشناس میسپارم.
سادگی ترانههایم
برداشت حسی خودم باعث انتخاب یك ترانه میشود؛ یعنی بهنام صفوی دید فنی نسبت به ترانه ندارد چون اصلا من دستی در كار ادب و تكنیك ترانه ندارم ولی آن چیزی كه به لحاظ حسی برداشت میكنم، آن را دوست دارم و وقتی دوستش داشته باشم آن را انتخاب میكنم. دیگر اینكه دوست دارم سنین مختلف با ترانه ارتباط برقرار كنند؛ نوجوان همچنین بزرگسالان. چون در این زمینه انتقاداتی داشتم كه ترانههای شما ساده است. من خودم این سادگی ترانه را در این آلبوم دوست داشتم و این سادگی ترانه جزء اهداف من بود.
حضور در كنار همسرم
فرصتهای محدودی به عنوان اوقات فراغت دارم و در واقع موسیقی تمام وقت من را گرفته است و بیشتر زندگی من در موسیقی خلاصه میشود ولی با این حال از زمانی كه وارد زندگی مشترك شدهام، سعی كردهام كه این اوقات فراغت را بیشتر داشته باشم تا به همسرم هم برسم و در كنارش باشم. دوست دارم اگر فرصتی به دست آوردم سفر بروم و مسافرت مخصوصا سفر به شمال كشور را خیلی دوست دارم. از طرف دیگر ورزش تقریبا جزء برنامه روزانه من بوده است.
اشاره خاص خداوند
اینكه به این جایگاه در موسیقی رسیدهام و مردم كارهایم را دوست داشتهاند، لطف خدا بوده است. فكر میكنم هنر اشارهای است كه خدا لطف كرده و به بندههایش میدهد. همه این عنایت خدا را در زمینههای گوناگون دارند ولی موسیقی ابعادی دارد كه خیلی لطیف است و در عین حال خیلی وسیع و من بهشخصه خیلی راضی هستم و اگر دوباره به اول برگردم باز هم همین راه را ادامه میدهم.
پیشنهادهای سینمایی
در این چند سال، پیشنهاد بازیگری زیاد داشتم. اگر فیلمنامه خوبی پیشنهاد شود دوست دارم كه تجربهای هم در كار سینمایی داشته باشم ولی هیچوقت جایگاه موسیقی را از شماره یك به شماره دو نخواهم برد و موسیقی همیشه برای من اولویت اول است.
پلی به سوی پیشرفت
معتقدم فراتر از هر اتفاقی كه چه تاثیری میتواند بر روند زندگی ما بگذارد، این نگاه ما نسبت به آن ماجرا و برخورد ما با آن اتفاق است. ازدواج هم مانند همه نقطه عطفهای مهم زندگی هر آدمی میتواند مسیر زندگی او را تغییر دهد و این خود فرد است كه تصمیم میگیرد این اتفاق منجر به ادامه روندی بهتر بشود یا عامل بازدارنده باشد. به نظرم و برای من ازدواج اتفاقی بود كه مرا به سمت موفقیت بیشتر و پیشرفت هدایت كرد. اگرچه چیزی نبود كه با تصمیمگیری قبلی و برنامهریزی به سمتش بروم و به شكل اتفاقی پیش آمد اما باعث كندی حركت من در كارم نشد و اتفاقا خیلی هم از این پیشامد راضی هستم.
صبر و اعتماد به دیگران
نمیدانم بعضی از خصوصیات اخلاقی من خوب است یا اینكه در كار و زندگی به ضررم تمام میشود ولی من اصولا آدمی هستم كه خیلی زود به دیگران اعتماد میكنم و از طرفی خیلی هم صبور هستم و همین خصوصیات اخلاقی ممكن است بعضا اجازه سوءاستفاده از سوی دیگران را بدهد و همین موضوع باعث شده در اعتماد كردن به دیگران در این سالها بیشتر احتیاط كنم.
یك شیكپوش صمیمی
خیلی ساده و صمیمی هستم دنیای ذهنی من بسیار شاد و رنگی است. در واقع دنیای ذهنی من شامل رنگهای شادی مثل آبی، سبز و صورتی است و بسیار به این دنیای رنگی علاقه دارم. البته این دنیای ذهنی من است و خیلی كم لباسهایی به این رنگها میپوشم. خیلی دنبال مد و اینطور چیزها نیستم اما خوش لباس بودن را دوست دارم.
عاشقانه و از صمیم قلب
این موضوع برای خودم هم جالب است كه در عرصه موسیقی، جنوبیها خیلی پیشرفت داشته و بسیار موفق عمل كردهاند و فكر میكنم دلیل اصلی این موفقیت هم این باشد كه جنوبیها عاشقانه و از تهدلشان زحمت میكشند و حس درونی خود را با روراستی منتقل میكنند. من هم برای همه چیزهایی كه دارم و همه چیزهایی كه قصد رسیدن به آنها و داشتنشان را دارم، از تهدل تلاش میكنم. برای تحصیلاتم، مسیری كه انتخاب كردهام و زندگی شخصیام.
واقعبین، نه رویاپرداز
اصولا آدم رویاپردازی نیستم و در زندگی و كارم همیشه واقعبین بودهام. در واقع عقیده دارم كه زندگی و دنیای آدمها آنقدر كوچك نیست كه خودش را محدود یك خواسته و آرزو بكند و برای من چیزهای مهم زیادی در زندگی هست كه به خاطرشان زندهام و تلاش میكنم و همانطور كه گفتم آنقدر واقعبین هستم كه بدانم همه ما به همه آنچه كه میخواهیم، نمیرسیم.
خوشبختیهای كوچك
معمولا اینطور است كه همه ما تا چیزهایی را كه داریم از دست ندهیم، قدرشان را نمیدانیم. متاسفانه بعضی از ما فقط چیزهای بزرگ را میبینیم، یعنی در خوشیها اگر آن لذت و خوشبختی به اندازه كافی بزرگ نباشد، اصلا آن را نمیبینیم اما كمترین و حتی ذرهای ناراحتی را بارها مرور میكنیم. خدا را شكر من اتفاقهای كوچك و بزرگ خوبی در زندگیام بوده و به خاطرشان شاكر هستم. مشكلات و ناسازگاریها هم بخشی از زندگی هستند؛ حتما خیر و نیتی در آنها بوده است.
با این حال معتقد هستم كه خداوند همیشه مراقب بندگانش است مانند ترانه «خدا» كه در بخشی از آن میخواندم «همین كه حواست به من هست خوبه، همین خوبه كه تو منو دوست داری، همه میرن از زندگی من اما محاله تو یك روز تنهام بذاری.»
رقابت به جای حسادت
برای آنكه در هر زمینهای رشد داشته باشید باید اهل رقابت باشید اما این مساله با حسادت و اینكه دوست نداشته باشید، دیگران رشد كرده و موفق بشوند، متفاوت است. رقابت یك شكل سالم از بالا كشیدن خود است و اصلا ربطی به زیرپای كسی را خالی كردن ندارد. اگر كسی به من بدی كند سعی میكنم فراموش كنم، خیلی اهل تلافی كردن نیستم. همیشه سعی كردهام آدم مثبتی باشم، دوست ندارم روز دیگران را خراب كنم و دلم میخواهد دیگران از دیدن من انرژی بگیرند.
احساساتی و خجالتی!
هر انسانی مخلوطی از حسهای گوناگون است كه هر زمان بسته به شرایط، بخشی از آنها پررنگتر میشود. شخصا آدمی احساساتی هستم؛ گریه هم اگر لازم باشد میكنم، چرا كه نه؟ این هم جزو احساسات آدم است، سنگ كه نیستم، ما هم تحتتاثیر قرار میگیریم و خجالت هم ندارد. تا حدی هم خجالتی هستم و زیاد در جمعهای ناآشنا احساس راحتی نمیكنم.
استایلی برای همیشه
خوب است كه موزیسین چه خواننده و چه آهنگساز، استایل كاری خودش را داشته باشد تا با آن سبك و سیاق شناخته بشود. من خط كاریام را هیچوقت عوض نمیكنم یعنی سبكی را كه جواب داده و مردم دوست داشتند قطعا ادامه خواهم داد، چون بعضیها به اسم نوآوری بهطور كل سبك كاری خودشان را عوض میكنند. من با این قضیه موافق نیستم و بهنظرم هر هنرمندی باید امضای خودش را حفظ كند؛ منتهی باید كارهایش به روز باشد و خودش را بهروز كند.
فرار از كارهای تكراری
موسیقی خوب یعنی خلاقیت و اینكه تو كاری را عرضه كنی كه برایش فكر كردهای و میخواهی حرف تازهای بزنی. خود من به لحاظ شخصی كاور كردن را دوست ندار