هایپرکلابز : بروس لی ۲۷ نوامبر ۱۹۴۰ در خانوادهای هنرمند به دنیا آمد. پدرش هو چوئن لی، خواننده اوپرای کلاسیک چینی ایالت کانتون و مادرش گریس لی یک دورگه چینی ـ آلمانی بود. پدر بروس لی، زمانی که همسرش باردار بود، باید با گروه اوپرایی که عضو آن بود در سواحل غربی ایالات متحده آمریکا کنسرتهای متعددی برگزار میکرد. بنابراین او در این سفر همسر باردار و سه فرزند دیگر خود را نیز همراه برد.
بروس لی در جریان همین سفر در بیمارستانی در محله چینیهای سانفرانسیسکو زاده شد. این رویداد باعث شد او از همان آغاز از تابعیت دوگانه آمریکایی و چینی برخوردار شود. بروس نام کوچک یک پزشک آمریکایی بود که در بیمارستان سانفرانسیسکو به مادر بروس لی برای زایمان کمک کرد و مادر بروس لی برای قدردانی، این نام آمریکایی را برای فرزند خود برگزید. بروس لی یک نام چینی هم داشت که معنی آن ققنوس کوچک بود، ولی از آنجا که سال ۱۹۴۰ در تقویم چینی سال اژدها بود، بعدها بروس لی را در محیط خانوادگی اژدهای کوچک مینامیدند. نام اژدها بعدها الهامبخش عنوان فیلمهای او بود.
خانواده بروس لی سه ماه پس از تولد او به هنگکنگ بازگشت. آن زمان مصادف بود با جنگ جهانی دوم و هنگکنگ به اشغال ژاپنیها درآمده بود. بعدها با شکست و تسلیم ژاپن، هنگکنگ از چین جدا شد و تحت تسلط بریتانیا قرار گرفت. دورهی خردسالی بروس لی در چنین فضای سخت و آشفتهای گذشت. با این همه، وضع مالی خانوادهی او بد نبود. به دلیل فعالیتهای هنری پدر بروس لی، پای او هم از همان کودکی به فعالیتهای هنری کشیده شد. شش ساله بود که در فیلمی ایفای نقش کرد و بعدها با چند فیلم دیگر به عنوان هنرمند خردسال از خود شایستگی نشان داد.
دوره نوجوانی او با تلاطمات زیادی همراه بود. هنگکنگ شهر آشفتهای بود که در آن بیقانونی موج میزد. این شهر به محلات گوناگونی تقسیم شده بود و در هر محله جوانان شرور باندهایی تشکیل داده بودند. زدوخوردهای خیابانی با چماق و زنجیر و چاقو از ویژگیهای این باندها بود و حتی گاهی قربانی میگرفت. پای بروس لی از ۱۳ سالگی به این باندها باز شد، اما او بهرغم شهامت و انرژی فوقالعاده خیلی زود دریافت که برای بقا در چنین جنگلی از نظر جسمی بسیار ناتوان است. پدر بروس لی گاهی او را با خود به کلاس تای چی چوآن میبرد که ورزشی کهن با سابقه ۱۵۰۰ ساله است و ویژگی آن پرورش روح و جسم با حرکاتی موزون و هماهنگ است. ولی اینها بروس لی را راضی نمیکرد و او هنوز به دنبال گمشدهای میگشت.
سرانجام با موافقت مادرش او را در مدرسه هنرهای رزمی استاد ییپ من ثبت نام کردند. او به شاگردان خود وینگ چون کونگ فو میآموخت. بروس لی دیگر گمشده خود را بازیافته بود. او با پیگیری و تعصب عجیبی به آموختن هنر رزمی پرداخت و میتوان گفت که از آن پس همه زندگی خود را وقف آن کرد. در کنار کونگ فو رشته دیگری نیز برای بروس لی جاذبه داشت و آن رقص بود که بروس لی در آن موفقیت زیادی داشت. شاید شمار اندکی بدانند که او در هفده سالگی قهرمان رقص چاچاچا در هنگکنگ شد،ُ اما هیچ کدام از این فعالیتها روح سرکش بروس لی را رام نکرد و باعث دور شدن او از محیط خطرناک خیابانهای هنگکنگ نشد.
سال ۱۹۵۸ دو باندی که بر سر تسلط بر منطقهای اختلاف داشتند، قرار گذاشتند بهترین مبارز خود را روانه پیکاری تن به تن کنند و هر کس پیروز شد، باند او بر آن منطقه تسلط داشته باشد. این مبارزه قرار بود بر بام یک ساختمان متروک ۵ طبقه صورت گیرد، ولی قرار وحشتناکتر این بود که برنده این مبارزه حق داشت در پایان بازنده را از بام به پایین پرتاب کند. بروس لی به نمایندگی از طرف باند خود به این نبرد فرستاده شد. حریف قلدر او مبارزی سخت و نیرومند بود، ولی نتیجه این پیکار خیلی زود آشکار شد و حریف بروس لی در حالی نقش زمین شد که استخوانهای هر دو ساعد و یک ران او شکسته بود، اما بروس لی به جای اینکه او را از بام به زیر افکند به دوستانش خبر داد او را هر چه زودتر به بیمارستان برسانند.
این مبارزه پیامدهای قضایی داشت. شامگاه همان روز پلیس هنگکنگ به خانه لی مراجعه کرد و اگر تعهد کتبی پدر بروس لی برای جلوگیری از تکرار حوادثی مشابه نبود، بروس لی را به زندان برده بودند. به تشخیص والدین بروس لی، هنگکنگ دیگر جای مناسبی برای فرزندشان نبود. داشتن گذرنامه آمریکایی دریچهای به روی والدین میگشود. آنان فرزند سرکش خود را در ۳ دسامبر ۱۹۵۸ با کشتی روانه زادگاهش در آمریکا کردند. همه دارایی او در این سفر ۱۰۰ دلار آمریکایی بود.
بروس لی در سانفرانسیسکو نزد یکی از دوستان پدرش اقامت گزید و با تدریس رقص درآمد ناچیزی داشت. پس از مدتی به امید یافتن کاری بهتر روانه سیاتل شد. در آنجا در کالج ادیسون در رشته فلسفه و تاریخ ثبتنام کرد. مانند بیشتر جوانان مهاجر چینی عصرها در رستورانی گارسونی میکرد و روزها درس میخواند. به موازات آن همه وقت آزاد خود را صرف تمرینات پیگیرانه خود در کونگ فو میکرد.
یک سال پس از ورود به آمریکا بروس لی شروع به تدریس ورزش رزمی کرد. او برای این کار در آغاز محلی نداشت و شاگردان خود را در پارکینگها آموزش میداد. تا آن زمان استادان چینی هرگز کونگ فو به غیرچینیها آموزش نداده بودند، ولی بروس لی از این سنت گسست، زیرا برای او در ورزش رزمی مرزهای ملی معنایی نداشت. همین باعث شد که محافل چینی آمریکا او را تهدید کنند. سرانجام قرار بر این شد که چینیهای آمریکا بهترین مبارز خود را به پیکار بروس لی گسیل کنند و اگر نتیجه این مسابقه پیروزی حریف بروس لی باشد، او دیگر هرگز کونگ فو به غیرچینیها آموزش ندهد و در غیر این صورت بتواند این کار را بکند. نتیجه این پیکار خیلی زود آشکار شد و حریف بروس لی شکست سختی خورد. چینیها دیگر از آن پس هرگز مزاحم بروس لی نشدند. در همین ایام بود که بروس لی اندک اندک از سبکهای سنتی ورزشهای رزمی گسست و سبک ویژه خود به نام جیت کان دو را ابداع کرد و تکامل بخشید. در همین دوره بود که او با یکی از شاگردان خود که دختری آمریکایی به نام لیندا امری بود دوست شد و آن دو پس از مدتی زندگی مشترک ساده و محقری را آغاز کردند. درآمد بروس لی از محل تدریس کونگ فو کفایت نمیکرد. بنابراین کلاس دیگری برای آموزش کونگ فو گشود و مسوولیت آن را به یکی از شاگردانش سپرد. اینها بروس لی را راضی نمیکرد و او رویاهای بلندپروازانهای در سر داشت.
از آنجا که در استعداد هنرپیشگی خود تردید نداشت، تصمیم گرفته بود روزی کارخانه رویاسازی هالیوود را تسخیر کند. اگر چه هالیوود در آن زمان برای یک جوان آسیایی آرزویی دست نیافتنی به شمار میرفت، ولی همه نگاه بروس لی متوجه فیلم و دنیای سینما بود. تمام نقشهایی که آسیاییهای شرق دور تا آن زمان در فیلمهای هالیوودی بازی کرده بودند، از نقش کوچکی به عنوان خدمتکار یا گارسون یا دربان و در بهترین حالت جنگجویان و سربازان ژاپنی فراتر نرفته بود، ولی بروس لی میخواست این وضعیت را دگرگون کند.
شانس نیز اندکی به یاری او آمد. شخصی به نام اد پارکر که استاد کاراته در آکادمیهای پلیس بود و چند تن از هنرپیشگان هالیوود مانند فرانک سیناترا و وارن بیتی را نیز آموزش میداد، یک سری مسابقات به همراه نمایش ورزش کاراته در لانگ بیچ ترتیب داده بود و از بروس لی نیز دعوت کرد سبک خود را در آنجا نمایش دهد. این رویداد از آن جهت اهمیت داشت که از کل مراسم فیلمبرداری میشد. بروس لی در آن مراسم نمایش باشکوهی از تواناییهای رزمی خود ارائه کرد. یکی از نقاط اوج این نمایش ضربه مشت او بود که به مشت یک اینچی معروف است. بروس لی در این تکنیک مشت خود را در یک اینچی بدن حریف میگیرد و سپس با ضربهای محکم او را نقش زمین میسازد. این ضربه با اعجاب و تحسین حاضران در ورزشگاه روبرو شده بود.
چندی بعد هنگامی که فیلمسازان کمپانی فوکس قرن بیستم برای تهیه یک سریال تلویزیونی به نام »زنبور سبز» دنبال نقش کوچکی برای یک رزمیکار آسیایی میگردند، ویلیام دوژر کارگردان تلویزیون، فیلم آن مراسم را برای آنان نمایش میدهد و بروس لی را برای آن نقش توصیه میکند. تواناییهای رزمی بروس لی برای آنان چنان اعجابآور است که فیلمنامه سریال تلویزیونی را بازنویسی میکنند و نقش بیشتری برای بروس لی در نظر میگیرند. با این همه بروس لی در این سریال تلویزیونی که ۳۰ قسمت آن ضبط و پخش میشود، فقط نقش دستیار و راننده قهرمان اصلی فیلم را دارد. سرعت ضربات او در این سریال به گونهای است که فیلمسازان ناچار میشوند آنها را با دور آهستهتر برای تماشاگران نمایش دهند. نکته دیگر اینکه درآمد بروس لی در این سریال تلویزیونی فقط هفتهای ۲۵۰ دلار است که البته برای او و همسرش در آن زمان پول هنگفتی به شمار میرفت. در سال ۱۹۶۵ اولین فرزند بروس و لیندا که برندون نام دارد متولد میشود.
بروس لی بعدها در برخی دیگر از سریالهای تلویزیونی آمریکایی مانند »ایرونساید»، »بتمن» و »لانگ استریت» و نیز در فیلمی سینمایی به نام »مارلو» با شرکت جیمز گارنر نقشهای کوچکی برعهده میگیرد. پای او در این میان به محافل هنری هالیوود باز شده و آوازه او باعث شده که هنرپیشگان نامداری چون استیو مککوئین، جیمز کابرن، جیمز گارنر و لی ماروین به جرگه شاگردان او بپیوندند. بروس لی هنوز به آنچه خود را شایسته آن میداند دست نیافته است. دیوارهای هالیوود برای پذیرش هنرپیشهای با ظاهری آسیایی بلندتر از آن است که او فکر میکرد. بنابراین او راه دیگری برمیگزیند.
در سال ۱۹۶۸ یک فرستنده تلویزیونی از بروس لی دعوت میکند هنر رزمی خود را نمایش دهد. این فرصتی بینظیر برای بروس لی است، چرا که این برنامه از تلویزیون پخش میشود و میلیونها تماشاگر دارد. بروس لی در حرکاتی زیبا همزمان قدرت تندر و سرعت آذرخش را به نمایش میگذارد. در برابر چشمان حیرتزدهی میلیونها تماشاگر تلویزیون پنج تختهی چوبی را که قطر هر یک ۳ سانتیمتر است با یک ضربهدرهم میشکند. خوششانسی بروس لی در آنجاست که ریموند چو، فیلمساز معروف هنگکنگی یکی از تماشاگران آن برنامهی تلویزیونی است.
همان شب تلفن خانه بروس لی زنگ میزند. آن طرف ریموند چو است که به بروس لی پیشنهاد میکند به هنگکنگ بازگردد و نقش اصلی فیلم بعدی او به نام »رییس بزرگ» را بر عهده بگیرد. ریموند چو به بروس لی برای بازی در این فیلم دستمزدی ۱۵۰ هزار دلاری پیشنهاد میکند. دیگر جای درنگ نیست. هالیوود به بروس لی بیاعتنایی کرده بود و اینک زمان آن رسیده بود که او به عنوان فرزند گمشدهی هنگکنگ به سرزمین پدری بازگردد و سینمای آنجا را فتح کند.
فیلم »رییس بزرگ» سال ۱۹۷۱ در دهکدهای در تایلند فیلمبردای میشود. این فیلم رکورد همه فیلمهای هنگکنگی تا آن زمان را میشکند. در دو هفته نخست نمایش این فیلم در هنگکنگ، یک میلیون و ۲۵۰ هزار تماشاگر از آن دیدن میکنند و بیش از یک میلیون دلار بلیت فروخته میشود. پس از سالها تلاش، ستاره هنری بروس لی شروع به درخشش کرده است، البته نه در آسمان غرب، بلکه در آسمان شرق.
با این موفقیت، کمپانی گلدن هاروست به سرعت دست به کار تهیه دومین فیلم بروس لی میشود. عنوان این فیلم »مشت خشم» (در ایران: خشم اژدها) است. نقش دیگر این فیلم را به نورا میائو، ستاره زیبای هنگکنگی میدهند. موضوع فیلم بر سر اشغال چین توسط نیروهای ژاپنی و جنبش مقاومت علیه این اشغالگری است. این فیلم احساسات میهندوستانه چینیها را تحریک میکند. هنر بازیگری بروس لی در این فیلم چشمگیر است. منتقدان آمریکایی در همان زمان مینویسند که بروس لی از هر لحاظ در اندازههای هنری یک بازیگر هالیوود است. »مشت خشم» به موفقیتهای تازهتری دست مییابد و رکورد نخستین فیلم بروس لی را هم میشکند. جوانان خاور دور بت خود را یافتهاند و او را جیمز دین شرق میدانند.
بروس لی پس از موفقیت این فیلم با شراکت ریموند چو یک شرکت فیلمسازی به نام »کنکورد» تاسیس میکند. در سومین فیلم به نام »راه اژدها» که در ایتالیا فیلمبرداری شده است، بروس لی نه تنها کارگردانی و نقش اول فیلم را برعهده دارد، بلکه فیلمنامه را هم خود او نوشته است. در صحنههای آخر فیلم در ویرانههای با شکوه کولوسئوم رم، پیکاری صورت میگیرد که آن را در جهان ورزشهای رزمی نبرد قرن خواندهاند، یعنی صحنهای که بروس لی با چاک نوریس، قهرمان وقت کاراته آمریکا دست و پنجه نرم میکند. این صحنه رویارویی دو غول ورزشهای رزمی و همزمان دو مکتب و سبک هنر رزمی را به نمایش میگذارد. »راه اژدها» همه رکوردهای فیلمهای هنگکنگی را میشکند و در چند هفته نخست نمایش نزدیک ۳ میلیون دلار فروش دارد.
بروس لی با فیلم »راه اژدها» به یک سوپراستار فراروییده است. هالیوود دیگر نمیتواند او را انکار و به او بیاعتنایی کند. کمپانی فیلمسازی برادران وارنر بیدرنگ به سراغ بروس لی میرود و به او پیشنهاد میکند نقش اول فیلمی به نام »اژدها وارد میشود» را بر عهده گیرد. رابرت کلوز، فیلمساز آمریکایی کارگردانی این فیلم را برعهده دارد و جان ساکسون، هنرپیشه هالیوود نقش دوم فیلم را ایفا میکند.
فیلمبرداری این فیلم آوریل سال ۱۹۷۲ آغاز میشود. کارگردانی همه صحنههای رزمی فیلم بر عهده شخص بروس لی است، اما انتظارات او بیش از اینهاست. او خواهان کنارهگیری فیلمنامهنویس میشود، زیرا معتقد است که او توانایی لازم را ندارد. تهیهکنندگان فیلم چارهای جز پذیرش درخواست بروس لی ندارند، ولی آنان بعدا اذعان میکنند که این بهترین فیلمی است که تا آن زمان تهیه کردهاند. این فیلم فقط در عرض چند هفته نخست نزدیک ۵ میلیون دلار در آمریکا فروش دارد و بعدها فروش آن از مرز ۲۰ میلیون دلار میگذرد. این فیلم در هنگکنگ نیز ۵ میلیون دلار فروش داشت.
»اژدها وارد میشود» نه تنها نخستین فیلم هالیوود درباره هنرهای رزمی است، بلکه بهترین و موفقترین فیلم در این زمینه در سراسر جهان است. صحنه پایانی این فیلم در اتاق آینهها، الهامگرفته از یکی از فیلمهای معروف اورسن ولز به نام »بانویی از شانگهای» است. فیلم »اژدها وارد میشود» فقط تماشاگران فیلمهای رزمی را در آمریکا و اروپا به تحسین وانداشت، بلکه همچنین با استقبال بینظیر تماشاگران خاوردور و سراسر جهان روبرو شد. با این فیلم بروس لی در سراسر جهان به یک ابرستاره تبدیل شد و بعدها در پیادهرو شهرت هالیوود ستارهای را به خود اختصاص داد. نام این فیلم در سال ۲۰۰۴ وارد فهرست ملی ثبت فیلم آمریکا شد.
»اژدها وارد میشود» و دیگر فیلمهای بروس لی باعث شهرت و محبوبیت ورزشهای رزمی در سراسر جهان شد و انبوهی از جوانان در کشورهای مختلف و از جمله ایران به اینگونه ورزشها روی آوردند. آکادمی کاراته ایران که در اوایل دهه ۵۰ خورشیدی (اوایل دهه ۷۰ میلادی) در تهران فعالیت محدود و اعضای کمشماری داشت، با موجی از اعضای جدید روبرو شد که خواهان فراگیری ورزش رزمی بودند. این امر به اعتلای ورزشهای رزمی در سراسر ایران انجامید و آن را از ورزشی در محفلی نسبتا کوچک به رشته ورزشی محبوبی در میان مردم تبدیل کرد. این را باید در وهله نخست مدیون بروس لی و نمایش تواناییهای او از طریق فیلمهایش دانست.
بخش بزرگی از شهرت زمانی به سراغ بروس لی آمد که او دیگر زنده نبود. چند هفته پیش از اولین اکران فیلم »اژدها وارد میشود» بروس لی با مرگی نابهنگام و تراژیک چشم از جهان فروبست. در پوسترهای تبلیغاتی این فیلم در توصیف این نابغه هنرهای رزمی جملهای به چشم میخورد که شاید به بهترین نحوی توانایی فوقالعاده او را توصیف میکرد: »به سرعت گزیدن افعی و به مرگباری زهرش»!
بروس لی، سنتز نبوغآسای ورزشهای رزمی در جامعیت استادانه و هنرمندانه آن بود. او قالبهای سنتی ورزشهای رزمی را درهم شکست و طرحی نو به نام جیت کان دو درانداخت که میتوان آن را سبک فاقد سبک نامید.
شامگاه ۲۰ ژوئیه سال ۱۹۷۳ آمبولانسی آژیرکشان در خیابانهای هنگکنگ به سوی بیمارستان ملکه الیزابت میشتافت. در بیمارستان چند پزشک و پرستار، مرد جوانی را که روی برانکارد بیهوش بود، به سرعت به بخش کمکهای اضطراری منتقل کردند. در راهروی بیمارستان تنی چند منتظر بودند که در میان آنان از جمله ریموند چو، فیلمساز معروف هنگکنگی به چشم میخورد. پس از یک ساعت و نیم تلاش پزشکان، یکی از آنان از اتاقی بیرون میآید و به سوی ریموند چو میرود و آهسته به او چیزی میگوید. لحظهای بعد ریموند چو از بیمارستان خارج میشود و رو به دهها خبرنگاری که آنجا اجتماع کردهاند میگوید: »بروس لی برای همیشه ما را ترک کرد».
درباره مرگ بروس لی شایعههای فراوانی وجود دارد. برخی حتی معتقدند او را مسموم کردهاند، اما در روایت رسمی پزشکی، علت مرگ او را واکنش آلرژیک بدن به دارویی مسکن ذکر کردهاند که به تورم مغزی و بیهوشی و نهایتا مرگ انجامیده است.
بدینسان کتاب زندگی مردی بسته میشود که جهان او را به نام »اژدهای کوچک» و استاد هنرهای رزمی و همزمان ابرستاره سینما میشناخت؛ مردی که با نبوغ خود در ورزشهای رزمی انقلابی برپا کرد. زمانی روزنامهنگاری دربارهی او نوشته بود: »بروس لی نیز در ۳۲ سالگی به همان اشتهاری در جهان دست یافت که اسکندر کبیر در ۳۲ سالگی دست یافته بود. با این تفاوت که اسکندر بدینمنظور به سپاهی عظیم نیازمند بود، ولی بروس لی فقط ارادهای پولادین داشت».
به راستی بروس لی که بود و چه ویژگیهایی داشت که از چنین آوازهای برخوردار شد؟ چرا هیچ ستاره رزمیکاری بعدها نتوانست به جایگاه او دست یابد؟ برای پاسخ به این پرسش بد نیست اندکی با فلسفهی او از هنرهای رزمی آشنا شویم.
ادامه دارد ...