هایپرکلابز : این خبر که آزاده نامداری به کمپین مبارزه با سرطان پستان پیوسته و به عنوان سفیر این جمعیت انتخاب شده، در همین روزهای اخیر منتشر شد.
گفتگو با آزاده نامداری درباره سرطان پستان
در نگاه اول به نظر می رسد حضور چهره ها در فعالیت های خیریه یک بازی برد-برد است؛ از چنین تلاش هایی همه منتفع می شوند. کار خیر است و پای رفاه و سلامت و زندگی جامعه در میان است.
از آن طرف هم چهره های جز ثواب شخصی می توانند محبوبیت بیشتری پیدا کنند اما این نگاه وجهی از داستان را از قلم می اندازد؛ بسیاری از مردم برای مقابله با هر حرکت تازه ای آماده اند و اگر پای کار خیر وسط باشد به طرفه العینی می توانند آن را به شهرت طلبی و ریاکاری مشاهیر مرتبط کنند و پنبه اش را بزنند.
اتفاقی که در جامعه ما پررنگ تر است و البته دلایل خود را هم دارد. همه اینها- متاسفانه- ترس بزرگی را پدید می آورد تا خیلی از افراد مشهور قید حضور در کارهای نیکوکارانه را بزنند و عطایش را به لقایش ببخشند. یا اینکه در نهایت کارهای مثبتشان را بی سر و صدا انجام دهند که البته تاثیر اجتماعی اش را هم از دست خواهد داد.
این خبر که آزاده نامداری به کمپین مبارزه با سرطان پستان پیوسته و به عنوان سفیر این جمعیت انتخاب شده، در همین روزهای اخیر منتشر شد. با او که تماس گرفتیم تا در این باره صحبت کنیم خیلی استقبال کرد. موافق بود که این مصاحبه فرصت مناسبی برای طرح این فعالیت و مشکلاتی است که او را برای این حرکت ترغیب کرده است.
آزاده نامداری در این گفت و گو تلاش کرد از اهمیت توجه به سرطان بسیار شایع زنان بگوید و اینکه چنین کمپین هایی تا چه اندازه می توانند باری کمک به کاهش مشکلات جامعه در جنبه های مختلف کمک کنند.
اینکه مجری شناخته شده تلویزیون تحصیلات روان شناسی را در کارنامه اش دارد دغدغه های او را در این زمینه و بحران های شخصی و خانوادگی ناشی از سرطان بیشتر کرده که در این گفت و گو می بینید. نامداری دلش می خواهد این آغاز یک حرکت باشد که مردم بیشتر از سرطان پستان بدانند و با پیوستن به کمپین و انجام هر کاری که از دستشان بر می آید او و دوستانش را در شروع این حرکت انسانی همراهی کنند.
شما مدتی است سفیر روبان صورتی یا سرطان پستان شده اید. چه شد که جذب این ماجرا شدید؟
من با دوستی آشنا شدم که کمپینی را تشکیل داده بودند و دومین سال فعالیتشان بود. سال قبل این فعالیت ها کمرنگ تر بود و سفیر یا نماینده ای نداشتند. دوستانی که من با آنها آشناشدم از من خواستند نمایندگی این کمپین را بر عهده بگیرم. اضافه کنم که کمپین روبان صورتی در تمام دنیا وجود دارد و برنامه ها و سمینارهایی را در سراسر جهان برگزار می کند و شنیده ام تنها کشوری که در این سمینارها شرکت نمی کند و نماینده ای ندارد، ایران است.
یکی از اهدافی که روبان صورتی در این سال دوم به دنبالش است، همین است که به این جنبش جهانی وصل شود و از مزایایی که آنها دارند بهره مند شود. تنها خواسته ما این است که از آنها دانش، اطلاعات و آگاهی بگیریم. در همه جای دنیا سرطان سینه مهم ترین نوع سرطان در زنان است و اهمیت زیادی دارد. بسیاری در ایران به این سرطان مبتلا هستند و سالی حدود 10 هزار نفر هم به این رقم اضافه می شود. می خواهم بگویم قضیه جدی است و بیماری ساده ای هم نیست. کارشناس ها می گویند ایران با لاترین رقم رشد ابتلا به این سرطان را دارد.
چندی پیش آماری منتشر شد که رشد سرطان درایران رتبه یک دنیا را دارد.
این مساله دلایل ریشه ای و متعددی دارد. دلیل اصلی این است که ما دچار ناآگاهی هستیم. شما پایتخت را نبینید. در شهرستان های مختلف و روستاها اطلاع رسانی ضعیف است و فرد ممکن است نداند دچار این بیماری است و آنقدر دیر مراجعه کند که کار از کار گذشته باشد.
در مورد سرطان پستان این مساله به دلیل موضوعات اخلاقی حادتر هم هست.
دقیقا. اینکه الان در همین گفت و گو ما مشکل داریم و شما می گویید سرطان پستان و می گویم سرطان سینه نشان دهنده این است که از لحاظ فرهنگی و پایه ای یک مقدار سختمان است و حیا اجازه نمی دهد واژه درست را به کار ببریم ولی از نظر علمی سینه بخش وسیع تری است که پستان را هم در بر می گیرد و سرطان پستان واژه درست تری است.
خطر ابتلا به این نوعت سرطان بین 45 تا 55 سالگی یعنی در سنینی که خانم ها یائسه می شوند بیشتر است، ولی متاسفانه در کشور ما باید 10 سال عقب تر بیاییم چون خطر ابتلا به سرطان از سن پایین تری شروع می شود. ماه اکتبر که از 9 مهر آغاز می شود در سراسر دنیا ماه سرطان پستان است، یعنی چه سازمان های مردم نهاد و چه کسانی که بهبود پیدا کرده اند و تمام کسانی که در این زمینه فعالیت می کنند، ماه اکتبر را به تلاش بیشتر در این زمینه اختصاص داده اند، اما متاسفانه در ایران چنین خبری نیست. در حال حاضر ما یک مقدار جزئی تر از همه دنیا شروع کرده ایم و هدف اصلی این است که در مردم ایجاد سوال کنیم و کاری کنیم که از ما سوال کنند تا برایشان توضیح بدهیم که اصلا موضوع چیست؟
نکته دیگر این است که برخی از افرادی که دچار این سرطان هستند تصور می کنند دیگر همه چیز تمام شده و سرطان مساوی با مرگ است به خصوص سرطان پستان بدخیم اما من با گروهی به اسم بهبودیافته ها مواجه شدم که بعد از درمان های مختلف بهبود پیدا کرده اند. این طور هم نبود که مثلا سرطان خوش خیم داشته یا زود تشخیص داده باشند. اتفاقا کسانی هستند که خیلی هم سختی کشیده اما درمان شده اند. اگر کسی خیلی روحیه اش بد است، می تواند بیاید با این گروه صحبت و گفت و گو کند و این انرژی را از آنها بگیرد که دچار سرطان پستان شدن مساوی با مرگ نیست.
این گروه هم در زمان بیماری و درمان با فرد همراهی می کنند و هم در دوره نقاهت و فاصله گرفتن از بیماری؟
بله، در همین کمپین افراد مختلفی عضو هستند. ما مربی یوگا داریم که به افزایش روحیه مبتلایان کمک می کند. مربی بهداشت، روانپزشک، مربی تغذیه و ورزش و... هم داریم. یعنی برای کسی که دچار این بیماری است تلاش می شود خدمات در حد امکان ارائه شود و اگر به این کمپین مراجعه کند تا اندازه زیادی به او کمک می کنند. این یک سازمان مردم نهاد کاملا غیردولتی است و از لحاظ مالی هم کسی به این گروه کمک نمی کند، ولی فکر همه جا را کرده اند و از لحظه ای که دچار بیماری شوید تا زمانی که سلامتتان را به دست آورید، حمایت می شوید اما حرف من این است که وظیفه اصلی افرادی که اینجا کار می کنند و اول خود من، آگاهی بخشی است.
من در حال حاضر در تهران کار و گفت و گو می کنم و کار من هم در حد توان خودم است که در این خصوص با نشریه ها صحبت و گفت و گو و اطلاع رسانی کنم، اما دوست دارم در شهرستان های کوچک هم این کمپین حضور پیدا کند و افراد را دعوت کنیم و به آنها آموزش بدهیم. سرطان پستان یک ویژگی دارد که شامل سرطان های دیگر نمی شود؛ افراد خودشان می توانند تشخیص بدهند که دچار این بیماری هستند. ما بروشورهایی تهیه کرده ایم که به صورت رایگان به افراد می دهیم.
اگر خانم ها این بروشور را مطالعه کنند خیلی سریع خودشان می توانند این تشخیص را بدهند، یعنی از روی تفاوت شکل پستان یا زخم های کوچکی که ممکن است وجود داشته باشد و... خود فرد متوجه می شود که دچار بیماری است و قبل از آنکه خیلی دیر بشود به پزشک مراجعه می کند و بیماری حاد نمی شود.
نکته دیگر اینکه خطر ابتلا در افرادی که ازدواج کرده ولی باردار نشده اند، خانم هایی که باردار شده ولی شیردهی انجام نداده اند و خانم هایی که اضافه وزن دارند و چاق هستند، بیشتر است و حداقل باید سالی 2 بار ماموگرافی انجام دهند. افرادی که قد و وزنشان متناسب نیست و دختران و خانم هایی که دخانیات مصرف می کنند یا افرادی که یکی از بستگان نزدیکشان دچار این سرطان بوده اند، بیشتر از افراد دیگر در معرض ابتلا هستند. متاسفانه در کشور ما خیلی هم مد شده که خانم ها یا باردار نمی شوند یا اگر هم باردار می شوند به کودک شیر نمی دهند و این مساله به ضرر خودشان است و خطر ابتلا به سرطان پستان را در آنها بیشتر می کند.
خانم ها در دهه پنجم زندگی و بالاتر از آن بیشتر تهدید می شوند و بعد از یائسگی حتما باید سالی 2 بار ماموگرافی انجام بدهند. خانم هایی هم که هنوز به 40 سالگی نرسیده اند و عوامل خطرزایی که گفتم را دارند، باید ماموگرافی انجام دهند تا دچار مشکل نشوند. چند عامل موثر دیگر هم وجود دارد؛ یک نفر ممکن است قد و وزن متناسبی داشته باشد، ولی ناقل ژن این بیماری باشد بنابراین باید بررسی شود.
نژاد هم در ابتلا به این بیماری موثر است. سرطان پستان در خانم های سفیدپوست بیشتر از لاتین تبار یا خانم های آفریقایی یا آسیایی شایع است. بعد از یائسگی هم اضافه وزن شدید یکی از دلایلی است که ممکن است باعث این بیماری شود و بعد هم مصرف الکل و کمبود فعالیت بدنی و فیزیکی.
ورزش نکردن هم موثر است که متاسفانه از این نظر هم ما آمار خوبی نداریم.
خیلی! ورزش نکردن باعث بروز بیماری های زیادی می شود و در این بیماری هم تاثیر دارد. کمپین روبان صورتی راه افتاده تا مردم درباره این بیماری سوال کنند و حداقل بیایند و بروشورها را بگیرند و در این باره اطلاعات به دست بیاورند. کمپین روبان صورتی صفحه اینستاگرام و سایت دارد. مراجعه به آنها به افراد اطلاعات می دهد که چگونه خودشان را آزمایش کنند و ببینند مشکلی وجود دارد یا نه.
نکته دیگری که می شود هشدار داد این است که ممکن است این نوع سرطان یک سرطان زنانه به نظر برسد ولی همه را درگیر می کند. قطعا اگر کسی درگیر این مساله بود بچه ها، همسر، پدر و مادرش و... هم نگران او هستند. این توجه باید صددرصدی و این نگرانی باید برای همه وجود داشته باشد.
صددرصد همین طور است. این نکته ای است که من از آن غافل شدم. وقتی دخترخانم یا خانمی دچار این نوع سرطان می شود کل خانواده درگیر می شود، من مسائل مالی را کنار می گذارم. این را بدانید که خیلی از خانواده ها هستند که هزینه درمان را هم ندارند، غیر از این از لحاظ عاطفی خیلی مساله سختی است.
خود آن خانم باید بسیار قوی باشد. وقتی دکتر به خانمی می گوید تو سرطان پستان داری، آمادگی شنیدن این خبر را ندارد و اینجاست که نقش خانواده بسیار پررنگ می شود. مرد خانواده و بچه ها باید کمک کنند تا خانم از لحاظ روانی بتواند توان خودش را حفظ کند.
کمک و ابعاد روانی ماجرا، کمتر از ابعاد جسمانی آن نیست.
کافی است به یک جایی برسی که احساس کنی شرایط روانی خوبی ندارد و درمان را رها کنی... وقتی یک خانم در شرایط روانی بدی زندگی می کند و از اطرافیانش بی توجهی می بیند، امکان دارد اصلا درمان را رها کند. چون سن ابتلا هم بیشتر بالای 55 سال است و افراد بالای 55 سال اغلب بچه هایشان دور و برشان نیستند و همسرشان مسن است و احتمالا بازنشسته شده اند و سر کار هم نمی روند که بگوییم سرگرم هستند.
همه این مسائل نشان می دهد فرد از لحاظ روانی به کمک نیاز دارد. کمپین روبان صورتی می خواهد این خلاء را پر کند و می گوید ما متخصص تغذیه، روان شناس، مربی یوگاه و مربی ورزش داریم و بهبودیافته ها را داریم که دور هم جمع می شویم و از تجربه های هم استفاده می کنیم، پس افراد باید با آمادگی بیایند و استفاده کنند. اگر خدا بخواهد و اتفاق جدیدی نیفتد، کمپین روبان صورتی تصمیم دارد به شهرهای ختلف ایران برود و از آنها هم بخواهد که حضور داشته باشند.
ما واقعا به این تشکل های غیردولتی زنانه نیاز داریم. این کمپین تشکیل شده و حول محور این بیماری است. اما تشکل های غیردولتی زنان صرفا به خاطر این بیماری تشکیل نمی شود و می تواند راجع به مسائل مختلف باشد و خانم ها را با مشکلاتی که وجود دارد، آشنا کند و آنها را تحت پوشش خودش قرار بدهد.
از طرفی، اگر یک جستجو هم انجام دهیم، ما خانم های زیادی اطراف خودمان داریم که دچار این بیماری هستند و به نظرم گفت و گو کردن با آنها و اینکه سیر این بیماری را چطور طی می کنند، خیلی به افراد کمک می کند.
خانم هایی که چهره هستند و توجه اجتماعی روی آنهاست، خوشبختانه در فعالیت های بیشتری حضور دارند. شما قبل از اینکه به این کمپین بپیوندید به طور مشخص جایی فعال بودید؟
تا اندازه ای که در توانم بوده کارهای خیریه زیادی انجام داده ام. یک زمان تمرکز من بیشتر روی بچه هایی بود که دچار بیماری های مختلفی هستند. مثلا محک زیاد می رفتم ولی این مساله که سرطان پستان طبق آماری که ابتدا گفتم با این سرعت سیل وار حرکت می کند باعث شد من به طور جدی فکر کنم که باید حرکتی انجام داد.
شما رسانه ای هستید، هیچ وقت به این فکر کرده اید که چطور می توان مدیران رسانه ای را مشتاق کرد با تمام محدویت هایی که وجود دارد بیشتر در این باره برنامه سازی کنند؟
فرهنگ عمومی و حیا باعث می شود مطرح کردن خیلی چیزها در تلویزیون سخت تر شود. مثلا اینکه یک برنامه روان شناسی راه بیندازی و یک فضای روان شناسی ایجاد کنی، روان شناسی فقط شامل افسردگی و مشاوره زناشویی نمی شود بلکه یک فضای بسیار بزرگ است و خیلی مسائل را دربر می گیرد، اما شاید به جرات بتوانم بگویم 80 درصدش را ما در تلویزیون نمی توانیم بگوییم. نمی خواهم بگویم تقصیر تلویزیون است.
شاید واکنش های مردمی موثرتر باشد و فضای فرهنگی ما هنوز آماده شنیدن خیلی چیزها نیست که مثلا بگوییم این مشکل روان شناسی وجود دارد (که حتی من از گفتنش هم ابا دارم) این مسائل وجود دارند و ما نمی توانیم بگوییم نیست. ولی وقتی در تلویزیون یک برنامه روان شناسی هم ساخته می شود مستقیما به یک برنامه مشاوره ازدواج تبدیل می شود در حالی که مشاوره یک رشته جدا از روان شناسی است.
برای سرطان پستان هم همین مشکل را داریم و باید خیلی در لفافه حرف بزنیم. من یادم است یک زمان حتی می خواستند خبر بخوانند و اگر در خبرها نوشته بودند سرطان پستان ما حتما آن را خط می زدیم و می نوشتیم سرطان سینه، در حالی که اصلا از نظر علمی این دو با هم تفاوت دارند.
در حال حاضر هم در تلویزیون این طور است؟
اصلا می گویم شاید تقصیر تلویزیون نباشد و حیا به خود گوینده هم اجازه ندهد که این کلمه را عنوان کند.
رسانه می گوید من خیلی سرگرمی ساز نیستم و رسالت خود را در آموزش، هدایت و نصیحت بیشتر تعریف کرده، اما شاید انتظار این است که برای این مسائل هزینه بیشتری تقبل کند.
اعتقاد همیشگی من این بوده که تلویزیون باید آنقدر از سطح مردم بالاتر باشد که ما برای مردم الگوتراشی کنیم. یک مثال ساده بزنم. یک زمان همه چادر ساده سر می کردند. من آمدم و چادر ملی سر کردم. خیلی بازخورد منفی از مردم، مطبوعات و مسوولان گرفتم که گفتند این چطور چادری است که سر کردی، آستین دارد و... ولی آنقدر ما مقاومت کردیم که آن ماند و الان می بینیم که شاید 80 درصد از خانم های چادری ما چادر ملی دارند اما بعد از آن آمدیم تلاش کنیم چادر رنگی را باب کنیم که با شکست مواجه شد چون بعد از چند دفعه که چادرهای رنگ های مختلف پوشیدیم، دیدیم جامعه فکر می کند قداست چادر به مشکی بودنش است و نباید اصلا چادر رنگی بپوشیم.
این مساله را کنار بگذاریم. من هم موافقیم که تلویزیون وظیفه پیشرو بودن دارد اما این را هم باید بگوییم که فضای فرهنگی جامعه هم باید کشش این را داشته باشد، یعنی اگر من بخواهم یک برنامه بسازم و از طرف مردم به وقیح بودن متهم شوم، طبیعتا تلویزیون هم فتیله را پایین می کشید. پس این یک اتفاق دوطرفه است و باید از هر 2 طرف آمادگی برای تغییر وجود داشته باشد و باز من فکر می کنم فضای مجازی بهترین جاست که یک مقدار بستر این مساله ایجاد شود و بعد تلویزیون احساس کند واقعا سرطان پستان یک خطر است و باید برای آن کاری انجام داد.
البته فکر نمی کنم رسانه ملی بخواهد این طور درباره یک سوژه خاص کار کند. در حقیقت باید روحیه و طرز تفکرشان تغییر کند. ما این مشکل را در مورد ایدز هم داشتیم.
درباره ایدز هم در لفافه بیشتر صحبت کردیم، اما ببینید من مجری، روزگاری که خبر می خواندم وقتی به من یک متن می دادند، کلمه هایی از آن را رویم نمی شد بخوانم و می گفتم نمی خوانم، این مشکل فرهنگی ماست.
یعنی با وجودی که سرویس خبر تایید کرده و گفته بود می شود خواند، شما خودتان شخصا مخالفت می کردید؟
بله، همین طور است. این مساله باید از مردم و فرهنگ مردم آغاز شود و بعد تلویزیون احساس کند که این فضا آماده شده که وقتی مثلا تو یک مرد سه زنه را در برنامه دعوت کنی، خیلی مساله حادی نیست. شاید در همسایه های شما هم باشد کسی که 4 تا زن داشته باشد، اما اگر این اتفاق در تلویزیون بیفتد یکباره در مملکت سر و صدا بلند می شود که چرا این آدم به تلویزیون آمده، اما این اتفاق خاصی نیست.
به نظر می رسد در حال حاضر 2 سطح یا شکل ادبیات در جامعه وجود دارد؛ یکی ادبیات و نگاه رسمی و یکی ادبیات و نگاه واقعی و به همین اندازه متفاوت است که می توان گفت واقعی نیست. مردم همین مطبوعات را می خوانند و درگیر خیلی از مسائل هستند، ولی رسانه ما به عنوان رسانه ملی همه چیز را به شکل غیرعادی بیان می کند که شاید یک جاهایی هیچ نسبتی با زندگی واقعی مردم ندارد.