هایپرکلابز :
ناصر تقوایی بیش از یک دهه بعد از پیروزی انقلاب، داستانی را انتخاب می کند که سوژه ای مرتبط با مبارزات مردمی و وضعیت مملکت در رژیم سابق دارد.
در این مطلب، با 10 فیلم سینمای ایران که درباره انقلاب اسلامی است آشنا خواهید شد.
1- ای ایران؛ 1368
دور از شعارزدگی
شناسنامه
نویسنده و کارگردان: ناصر تقوایی
فیلم بردار: محمود کلاری
تهیه کننده: ناصر تقوایی، هارون یشایایی، محمدعلی سلطان زاده
بازیگران: اکبر عبدی، ثریا حکمت، حسین سرشار، غلامحسین نقشینه
خلاصه داستان: در بحبوحه انقلاب گروهبان مکوندی به ماسوله می رود و مردم را آزار می دهد. او برای آن که منطقه تحت نفوذش از شهرهای دیگر کم نیاورد، حکومت نظامی اعلام می کند. کسبه بازار، معلم ها و دانش آموزان مدرسه با او مقابله می کنند و فرزندش را می آزارند. هم زمان با فرار شاه از کشور به پاسگاه تحت فرماندهی او که جشنی به بهانه ارتقای درجه مکوندی در آن برپاست، هجوم می برند و بساطش را به هم می ریزند.
ناصر تقوایی بیش از یک دهه بعد از پیروزی انقلاب، داستانی را انتخاب می کند که سوژه ای مرتبط با مبارزات مردمی و وضعیت مملکت در رژیم سابق دارد. تقوایی هر چند به سیاق اکثر فیلم های مرتبط با انقلاب، روایتی از یک قریه دور از مرکز را به تصویر می کشد و خواه ناخواه به فیلم وجهی تمثیلی می بخشد اما با یک فیلم نامه منسجم و به دور از شعارزدگی سویه دیگری از این جنس سینمایی را پیش روی مخاطب قرار می دهد. برخلاف فیلم های شعاری ساخته شده در سالیان قبل، «ای ایران» فارغ از ایدئولوژی پردازی های مرسوم عمل می کند و پیش از هر چیز یک فیلم سینمایی درست، هنرمندانه و خوش ساخت است.
کنش و واکنش آدم ها باورپذیر است و با طرز فکر و میزان آگاهی آن ها تناسب دارد. مکوندی انگار سمبل نظام طاغوتی حاکم بر کشور است که به جای حل مشکل، تنها به سرکوب و تهدید مردم می پردازد. فیلم البته نهایتا پیامی ملی گرایانه دارد و چنان که از نامش هم پیداست، آزادی و آبادی ایران را بر هرچیز ارجح می داند و شاید همین امر باعث شد که در زمان ساخت، چندان به مذاق برخی گروه های سیاسی خوش نیاید.
کاری که تقوایی کرد به نوعی بازخوانی قصه انقلاب بود با استفاده از یک داستان تمثیلی و مبتنی بر نظرگاه عامل ستم. حال آن که بیشتر فیلم های مرتبط با انقلاب داستان را از منظر مبارزین روایت می کردند. فارغ از این حواشی، تقوایی با وسواس و دقت خود توانست یکی از بهترین فیلم های مرتبط با مبارزات انقلابی را بسازد.
او حتی چون معتقد بود که سرود «ای ایران» دارای ایرادهای است، با م.آزاد- شاعر شهیر معاصر- مشاوره کرد و قسمت هایی از متن سرود را تغییر داد. ناصر چشم آذر هم این قطعه را دوباره برای فیلم تنظیم کرد و سکانس اجرای سرود به رهبری آقای سرودی (حسین سرشار) از درخشان ترین قسمت های فیلم است.
تقوایی کوشید طیف های مختلف دخیل در مبارزات انقلابی را در فیلمش بازنمایی کند و از طرف دیگر نقبی زد به زندگی شخصی و خصوصی عمال حکومت و به جای ساخت شخصیتی مطلقا شرور و تخت، به یک پرداخت چندلایه و انسانی از آن ها رسید. اکبر عبدی یکی از بهترین بازی های عمرش را در این فیلم و در نقش مکوندی ارائه داده است.
2- زنده باد؛ 1358
نسبت طبقه متوسط و انقلاب
شناسنامه
نویسنده و کارگردان: خسرو سینایی
نویسنده: محمدرضا میرلوحی
فیلم بردار: فریدون قوانلو
تهیه کننده: هوشنگ کبیر
بازیگران: ثریا قاسمی، مهدی هاشمی، غلامرضا طباطبایی، رقیه چهره آزاد، اسماعیل محمدی، احمد کاشانی
خلاصه داستان: در کوران انقلاب اسلامی مهندسی به نام محمود که از دخالت در سیاست گریزان است، برای خرید مایحتاج روزانه از خانه بیرون رفته است. خیابان ها و کوچه ها شلوغ است. در غیبت او جوانی که از سازمان دهندگان تظاهرات و تحت تعقیب ماموران است به خانه او پناه می برد. به دنبال او محمود وارد خانه می شود.
محمود نخست از جوان می خواهد که خانه را ترک کند اما تحت تاثیر او قرار می گیرد و حاضر می شود با ماموران امنیتی و نظامی مقابله کند. زمانی که جوان خانه را ترک می کند، هدف گلوله قرار می گیرد. محمود فریادکنان به دنبال او از خانه خارج می شود و با گلوله ماموران از پا در می آید و در کنار جسد جوان به زمین می افتد.
«زنده باد...» نخستین فیلمی بود که در سال 1359 روی پرده رفت. فیلمی با داستانی جذاب و ساختاری نسبتا حرفه ای. سینایی به جای آن که بخواهد سیر مبارزات انقلابی را بازسازی کند، تاثیر ناگهانی گفتمان انقلاب بر یک خانواده نسبتا مرفه را به تصویر کشید.
خانواده ای که اتفاقا نه تنها با جریان های انقلابی همراه نیستند بلکه می خواهند از گزند گیر و دارها هم مصون بمانند. مهندس یک نمونه نوعی از آن بخش طبقه متوسط است که در تمام سال های کشمکش میان نیروهای انقلابی و رژیم، ترجیح دادند نظاره گر باشند و سکوت کنند.
فیلم در حقیقت نقدی است بر تمام کسانی که رستگاری فردی را به سعادت اجتماعی ترجیح می دهند و سکون و آرامش اوضاع سیاسی به هر قیمتی برای شان خوشایندتر از درگیری و خطر کردن است.
محمود و جوان فراری حتی با هم مباحثه نیز می کنند، مباحثه ای که البته فایده ای برای طرفین ندارد. خسرو سینایی تمام تلاش اش را به کار بسته تا آدم ها را داوری نکند. همان طور که از نام فیلم پیداست، او ایدئولوژی خاصی را تبلیغ و نمایندگی نمی کند و نهایتا شاید بتوان چنین پنداشت که او زنده باد آزادی و انسانیت را مدنظر داشته است.
از این نظر «زنده باد...» یک فیلم متفاوت در سینمای انقلاب است و بر موج شعارهای روز سوار نشده و بیش تر حال و هوایی اجتماعی را با تحلیل ایدئولوژی اقشار مختلف به تصویر کشیده است.
هر چند در طول فیلم شاهد سیر تحول مهندس (با بازی مهدی هاشمی) هستیم و کم کم متوجه می شویم حضور آن جوان فراری دارد روی او تاثیر می گذارد و از بی تفاوتی درش می آورد اما کنش پایانی او شاید قدری اغراق آمیز به نظر بیاید. از این تم بعدها در سینمای ایران زیاد استفاده شد اما فیلم شاخص و خوبی در میان آن تجربه ها نمی توان یافت.
سینایی البته بعدها دیگر چندان دور و بر چنین سوژه هایی نیامد و به نوع دیگری از سینما علاقه مند شد.
طبیعی است که با توجه به زمان اکران فیلم، تعداد افرادی که «زنده باد...» را دیده باشند، بسیار اندک است.
در هر صورت این فیلم یکی از خوش ساخت ترین آثار مرتبط با مبارزات انقلابی است و از بسیاری از فیلم هایی که پس از آن هم ساخته شده اند، قابل دفاع تر جلوه می کند.
3- فصل خون؛ 1360
صیادهای بی صید
شناسنامه
کارگردان: حبیب کاوش
نویسنده: خسرو حکیم رابط
فیلم بردار: رضا بانکی
تهیه کننده: رضا نورسته فر
بازیگران: علی نصیریان، سعید کنگرانی، ولی شیراندامی- جمشید لایق
خلاصه داستان: در یک بندر شمال ایران، عده ای ماهیگیر از راه صید قاچاق گذران می کنند. شیلات و ساواک برای جلوگیری از کار آن ها، دست به اقدامات گوناگونی می زنند. ابتدا «عمو تراب» را که چهره سرشناس و مورد احترام ماهیگیران است، دستگیر و شکنجه و تهدید می کنند و به خانواده اش هجوم می برند.
شبانه، هنگام ماهیگیری به ماهیگیران حمله می کنند اما چون نتیجه ای گرفته نمی شود، ساواک با چیدن توطئه ای می کوشد با بدبین کردن ماهیگیران نسبت به عمو تراب و تفرقه افکنی بین آن ها از کارشان جلوگیری کند. از همین رو، میان آن ها چنین وانمود می کنند که عمو تراب همکار ساواک است. ماهیگیرها عمو تراب را می کشند اما عاقبت به واقعیت پی می برند.
با داستانی که حال و هوای «راه بزرگ آبی» ساخته جیلو پونته کوروو را دارد، حبیب کاوش یکی از نخستین فیلم های نسبتا خوش ساخت ناظر بر مبارزات انقلابی و فساد و دسیسه چینی عمال رژیم سابق را می سازد. تز اصلی داستان روشن است؛ ماموران ساواک می کوشند تا چهره های لیدر و مخالف را از اعتبار بیندازند. ماهیگیران اسیر فقر راهی جز صید غیرقانونی ندارند و عمال رژیم بدون توجه به مسکنت آن ها با خشونت و قساوت مانع رزق شان می شوند.
فیلم به نسبت آثار مشابه، داستان پشرفته تری دارد و خصوصا با مرگ تاثربرانگیز عمو تراب و تصویر کردن فریب خوردن مردم، جنبه رئالیستی بیش تری به خود می گیرد.
با این حال دوره، دوره شعار و شعارزدگی است و این کیفیت را در «فصل خون» هم به عینه می توان دید. بالای پوستر فیلم هم این شعار درج شده: ای خشم تان نشانه بیداد/ فریادتان رساتر باد.
چیدمان خیر و شر به شدت کلیشه ای است و بدهای داستان، هیچ مفری برای خاکستری شدن و رستگاری ندارند. فیلم نامه «فصل خون» اما سر و سامانی دارد و از بسیاری فیلم های انقلابی که بعدها ساخته شدند هم از نظر داستانی یک سر و گردن بالاتر قرار می گیرد.
از نکات جالب فیلم، ترکیب بازیگران آن است. چهار چهره که در سینمای پیش از انقلاب درخشش و اسم و رسمی داشتند، نقش های اصلی را بر عهده دارند. فیلم در زمره آثاری است که وجهی تمثیلی می سازند از فروپاشی نظام پهلوی.
خسرو حکیم رابط- نمایش نامه نویس شهیر رادیو و تئاتر- فیلم نامه را براساس داستانی با نام «آن جا که ماهی ها سنگ می شوند» نوشت.
در عمق داستان اگر غور کنیم، چنین به نظر می رسد که انگیزه های اقتصادی فرودستان را به مبارزه با ستمکاران وا می دارد. این نخستین فیلمی بود که در سال 1360 به نمایش درآمد.
از آن البته استقبال چندانی نشد و حتی سبب شد تهیه کننده اش برای همیشه سینما را کنار بگذارد. عده اندکی از منتقدان البته فیلم را پسندیدند و درباره اش نقدهای مثبتی نوشتند.
حبیب کاوش بعد از آن تنها چهار فیلم دیگر ساخت که در میان شان «دادشاه»- با حال و هوایی نزدیک به «فصل خون»- موفق ترین بود. با اینکه فیلم هایی از این دست زمانی خوراک بعدازظهرهای جمع شبکه یک سیما بود، «فصل خون» به خاطر برخی حساسیت ها درباره ترکیب بازیگرانش چندان مجال پخش نیافت.
خاطرات حبیب کاوش از ساخت فیلم «فصل خون»
آن جا که ماهی ها سنگ می شوند
آن زمان جو به شکلی بود که کارگردان ها به سراغ ساختن فیلم های سیاسی و انقلابی می رفتند. در جامعه هم فیلم های خارجی که می آمدند، آن دسته از فیلم هایی موفق بودند که در مورد انقلاب بودند.در همان زمان یک قصه خوبی به نام «آن جا که ماهی ها سنگ می شوند» از آقای حکیم رابط شبه دستم رسید که آن را خواندم و بسیار دوست داشتم.
به همین دلیل با اجازه آقای حکیم رابط فیلم نامه فیلم «فصل خون» را نوشتیم. بعد از آن با آقای رضا نورسته فر که تهیه کننده بسیار خوب و معتبری بودند به توافق رسیدیم وایشان تهیه کنندگی کار را بر عهده گرفتند. بازیگران فیلم هم آن زمان از بهترین های سینما بودند؛ علی نصیریان، ولی شیراندامی و مرحوم جمشید لایق که بازیگران بسیار توانایی بودند و بازی های زیبایی داشتند.
فیلم «فصل خون» خوشبختانه در مطبوعات بازخوردهای خوبی داشت و هم چنین از نگاه منتقدان فیلم قابل اعتنایی بود و در جشنواره مسکو هم جایزه منتقدان را دریافت کرد. در آن زمان فیلم این چنینی کم تر بودند و سینمای ایران تجربه فیلم هایی مثل «فصل خون» را نداشت.
درواقع تولیدات آن زمان شبیه به فیلم های در حال حاضر بود، این موضوع شرایط را برای ما سخت می کرد اما با تهیه کننده و عوامل دیگری که داشتیم همه مایل بودند فیلم ساخته شود و همه با سختی هایی که وجود داشت فداکاری می کردند که فیلم با موفقیت ساخته شود. در اواسط کار هم بحث های مالی مطرح شد که به مشکل برخوردیم اما آقای نورسته فر خیلی خوب مشکلات را رفع کرد. فضای کار بسیار صمیمی بود و فیلم به خوبی به پایان رسید.
فیلم «فصل خون» از آن دسته فیلم هایی بود که دوست داشتم و خارج از ایران هم فیلم موفقی واقع شد و در جشنواره «کن» هم شرکت کرد و مورد تشویق قرار گرفت. من الان هم که فیلم را به عنوان تماشاگر، تماشا می کنم فضایش را دوست دارم و برایم دوست داشتنی است.
4- خانه عنکبوت؛ 1362
گردهمایی ضدانقلابیون
شناسنامه
کارگردان: علیرضا داودنژاد
فیلم بردار: اصغر رفیعی جم
تهیه کننده: علیرضا داودنژاد، اصغر رفیعی جم
بازیگران: جمشید مشایخی، عزت الله انتظامی، داوود رشیدی، محمدرضا داودنژاد
خلاصه داستان: پس از انقلاب در بحبوحه ماجرای حمله نظامی طبس، چهار مرد (تقی نیا، کامران، ثابتیان و تیمسار) که وابستگی هایی به نظام سرنگون شده سلطنتی دارند، در ویلایی گرد آمده اند و در انتظارند تا کودتا پیروز شود. حمله نظامی طبس شکست می خورد و چهار مرد مستاصل از وضع خود و ترس از گرفتار شدن، دیوانه وار به جان هم می افتند و یکدیگر را از پا در می آورند.
میان انبوه فیلم های شعاری که سال های اول پیروزی انقلاب ساخته می شدند، «خانه عنکبوت» اثری متفاوت و متمایز بود. اولین نکته تمایز فیلم با دیگر آثاری که به نوعی به انقلاب می پرداختند، وجود ایده مرکزی جذاب در فیلم نامه بود. فکر گرد هم آوردن افرادی که هر کدام یک طبقه اجتماعی با طرز فکر سیاسی را نمایندگی می کردند در فضای آن دوره جالب توجه به نظر می رسید.
در بحبوحه ماجرای حمله نظامی طبس، چهار نفر در ویلایی گرد هم می آیند و در انتظار می مانند تا کودتا پیروز شود. وقتی حمله نظامی طبس شکست می خورد، این چهار مرد دچار تشویش و اضطراب می شوند، به جان هم می افتند و یکدیگر را از پا در می آورند.
خط قصه «خانه عنکبوت» شباهت هایی به «ده بومی کوچک» نوشته آگاتا کریستی دارد. ولی داودنژاد و همکار فیلم نامه نویسش فقط از خط این داستان استفاده کرده اند.
«خانه عنکبوت» در حد مقدور و ممکن تیپ هایی را که هر کدام به تقابل با انقلاب رسیده بودند، کنار هم قرار داده و تا حد زیادی هم توانسته از آن ها تصویری دقیق و قابل باور ارائه دهد.
وقتی عده ای در یک مکان محدود کنار هم قرار می گیرند و با دیدگاه های مختلف و حتی متضاد منتظر رسیدن به یک نتیجه و هدف مشترک هستند، طبیعی است که میان شان بحث و گفت و گو صورت بگیرد.
«خانه عنکبوت» به همین دلیل واضح، فیلم پردیالوگی است. تقی نیا، کامران و تیمسار هر کدام عقاید سیاسی خاص خودشان را دارند و دائم با همدیگر بحث و سعی می کنند یکدیگر را متقاعد کنند. از جایی هم تنش اوج می گیرد و همه به جان یکدیگر می افتند.
فیلم ترکیب بازیگران فوق العاده ای دارد جز در آثار علی حاتمی سابقه نداشته که جمشید مشایخی، عزت الله انتظامی و داوود رشیدی در یک فیلم با یکدیگر همبازی شده باشند و قطب چهارم ماجرا را هم ژورنالیست مشهوری تشکیل می داد که نقش یک نویسنده جوان را بازی می کرد.
در گذر زمان «خانه عنکبوت» کم تر از دیگر فیلم های سیاسی- انقلابی دوران خودش رنگ کهنگی به خود گرفته است. با اینکه فیلم در فضای محدودی می گذرد به لحاظ دکوپاژ و میزانسن، اثری متنوع و جذاب است.
«خانه عنکبوت» البته در روابط میان کاراکترها دچار ابهامی است که به نظر می رسد حاصل جرح و تعدیل های وارد شده به فیلم باشد. این ابهام با توجه به حال و هوای فیلم، تفاوتش با دیگر آثار سینمای ایران و شرایط سیاسی- اجتماعی سال های ابتدایی دهه 60، کاملا طبیعی به نظر می رسد.