هایپرکلابز : خیلی وقت است که مصاحبه مفصل نداشته و همین باعث شده که حرف و حدیثهای زیادی درباره فعالیتهای آیندهاش در رسانهها منتشر شود. «فرزاد فرزین» یکی از چهرههای موفق موسیقی در سالهای گذشته است. فرزین به زودی آلبوم جدید خود را نیز به بازار خواهد فرستاد. با او درباره آلبوم جدید .و برخی حواشی ماههای اخیر صحبت کردیم؛ مسائلی از قبیل فستیوال هنری روسیه، مرتضی پاشایی، موج «شادمهریست» در موسیقی پاپ ایران، آلبوم جدید و خیلی چیزهای دیگر...
* سال ۹۳ سال مهمی در رزومه کاری تو در بازار موسیقی کشور بود. کمی درباره این سال و ماجراهای موسیقی در کشور حرف بزن.
سال ۹۳ بخاطر یک سری از کارهایی که خیلیهایش منتشر شده و خیلیها هم هنوز نه، برای من سال مهمی بود. کمی طول میکشد که برآیند اتفاقاتی که در این سال برای من افتاده را دیگران متوجه شوند و بتوانند در موردش قضاوت کنند. ماجرا از آن برنامه روسیه شروع شد. به هر حال اتفاق یونیکی بود. چون موسیقی ما کمتر به جایی دعوت میشود. به هر حال ما باید در این فستیوال جهانی با زبان بین المللی حضور پیدا میکردیم و این موضوع کمی کار را دشوار میکرد. ما با مردمی طرف بودیم که با نگاههایی پرسشگر در حال رصد ما روی صحنه بودند. یکی از مهمترین ارکان هر قطعهای ترانه و شعر آن است. شما مثلا اگر قطعه «بچه» را که روزبه بمانی ترانهاش را گفته، بدون شعر و فقط موسیقیاش را گوش کنی، مگر اصلا میشود تا انتها تحملش کرد؟ پس ما باید با زبان بین المللی حرف میزدیم تا حرفمان به گوش جهان میرسید. از سوی دیگر ما مشکلات زیادی داشتیم و مثلا به عنوان مثال پول کافی برای اعزام همه گروه به این مسابقات را نداشتیم. فکرش را بکنید که مثلا گروهی که از آلمان آمده بود، اسپانسرش مرسدس بنز بود. ترکمنستان ادیداس را داشت.
* مهمترین شاخصههایی که از این جشنواره کسب کردی و به داشتههایت اضافه شد چه بود؟
ما سالهای زیادی در موسیقی ایران به صورت جرفهای کار کرده بودیم و به هر حال آدمهای با تجربهای بودیم. هر کداممان بارها روی صحنههای مختلف رفته بودیم و در این فستیوال با چهرههای جهانی و بین المللی قرار بود روی صحنه برویم و رقابت کنیم. در این فستیوال من خیلی واضح متوجه شدم که فرقهای زیادی بین حرفهای بودن در ایران و حرفهای بودن در سطح بین المللی وجود دارد. واقعا استرس داشتیم و این را خودم اعتراف میکنم. به هر حال گروه من حرفهایترین و بهترینهای حال حاضر در ایران بودند ولی همه این عوامل دست به دست هم داد تا من پنجاه درصد از اجرای خودمان در این برنامه راضی باشم. این ناراحت کننده بود ولی به هر حال تجربه خوبی برای ما شد. ضعف امکانات و برنامه ریزی هم که مزید بر علت شد تا آن طور که باب میل خودمان باشد نتوانیم در این جشنواره حضور پیدا کنیم. مسئولان حتی نتوانستند برای ما در این مسابقات یک سالن تمرین پیدا کنند و ما در محلی واقعا تاسف بار تمرین کردیم که تازه آن را هم خودمان پیدا کردیم و به هر حال واقعا در حالی که میتوانستیم بهترین استفاده را از این مسابقات داشته باشیم، کمی تحت تاثیر موضوعات خارج از کار قرار گرفتیم.
* فاصله موسیقی ایران و جهان قطعا فاصله زیادی ست. چون به هر حال درایران مخاطب موسیقی کمتر موسیقی جهان میشنود و سطح سلیقه بازار جهانی را نمیداند و همین باعث شده قضاوتهایش خیلی مطلق و مبتنی بر احساس باشد.
مخاطب داخلی هیچ ارتباطی به هنرمندی که دوست دارد فضای کاریاش را گسترش بدهد، ندارد. مخاطب داخلی مشکلات ریشهای و متعصبانه مختص خودش را دارد و قطعا سطحش با مخاطب بین المللی فرق دارد. همان طور که آرتیستهای داخلی مقایسهشان با هنرمندان بین المللی واقعا مقایسه دور از انصافی است. اگر شرایط و فضای کاری موسیقی در ایران و خارج از کشور را مقایسه کنید، کاملا به حرف من میرسید. موزیسین داخلی مخصوصا خوانندهها حتی سواد موسیقیایی ندارند. به هر حال باید این واقعیت تلخ را بپذیریم. ولی در همه جای دنیا حتی مردم عادی هم موسیقی میخوانند و سواد آکادمیک دارند. در مدارس، به بچهها موسیقی تدریس میشود. همین فرقهای اساسی ماست. پس نباید به این زودی توقعاتمان بالا باشد. حالا به این فکر کن که یک هنرمندی از جامعه ایرانی میخواهد تلاش کند خودش را به این سطح بالای بین المللی برساند. انگار کسی میخواهد از مقطع دبیرستان برای لیسانس گرفتن تلاش کند.
* اما این موضوع و اتفاقی که برای تو دراین مسابقات افتاد، با واکنشهای عجیبی از سوی همکارانت مواجه شد. برخی از خوانندهها این رویداد را اتفاقی کوچک قلمداد کردند که فرزاد فرزین آنرا بزرگ جلوه داده و اغراق کرده.
من جملهای دارم که خیلیها به طرق مختلف گفتهاند. من اعتقاد دارم که در شرایط سخت، تصمیمات بزرگ را آدمهای کوچک نمیتوانند بگیرند. یعنی آدمهایی که تصمیمات مهمی در لحظات مهم زندگیشان میگیرند آدمهای بزرگی هستند. آدمهای کوچک نمیتوانند درباره مسائل بزرگ حرف بزنند. چون ضعفهای رفتاریشان از قبیل حسد، تنگ نظری و خیلی چیزهای دیگر را در نگاهشان به هر رویداد بزرگ دخیل میکنند و به خاطر همین هرگز نمیتوانند درباره مسائل بزرگ اظهار نظر کنند. اگر یکی از همین دوستانی که میگویی به این اتفاقات بزرگ فکر میکردند، حداقل در فضاهایی نزدیک به این موضوع حداقل یک بار ورود پیدا میکردند. من این قبیل اظهار نظرها را در حدی که حتی جوابشان را بدهم هم نمیبینم. وقتم را صرف کارها و اتفاقات بزرگتری میکنم تا بتوانم به موفقیتها و کارهای بزرگتری که در ذهنم هست، دست پیدا کنم. البته دوستان زیادی هم به من زنگ زدند و تبریک گفتند. از قبیل دوستان خوبم در گروه «سون» و «عماد طالبزاده» و خیلیهای دیگر. خیلیها هم نه. واقعا من برای کسی یا هنرمندی کار نمیکنم که واکنشهایشان را هم دغدغه بدانم برای خودم. این نوعی رویکرد برای رزومه کاریام بود که خوشحالم از اینکه توانستیم تاثیر گذار باشیم.
* میخواستم به اینجا برسم که بحثهای حاشیهای بین اهالی موسیقی خیلی زیاد است و هرگز شاهد آن اتحادی که مثلا در حوره سینماو بزرگانش هستیم، حتی درصد پائینی از آن را در بین اهالی موسیقی به ویژه پاپ، نمیبینیم.
سوالی از تو دارم. ما چند کارگردان و بازیگر با سواد داریم؟ چند خواننده پاپ با سواد داریم؟ سطح سینما و موسیقی پاپ را اصلا نمیتوانی از خیلی جهات مقایسه کنی. سینما با امثال «اصغر فرهادی» اسکار گرفته و چهرههایش با خوشحالی تمام برایش جشن گرفتهاند. من اعتقاد دارم این مقایسه، مقایسهای مع الفارغ است. سینماییها مدت هاست که به یک اجماع و همبستگی ویژه رسیدهاند. دلیلش هم این است که به هر حال مطالعه دارند و انجمنهای صنفی فعالی دارند. مدت هاست جلسات مشترک برگزار کردهاند و از همه مهمتر عمر حیات حرفهایشان در مقایسه با جامعه نوپای موسیقی در کشور، فاصلهای غیر قابل انکار دارد. مخاطبانشان هم مشخصا با جامعه مخاطبان موسیقی پاپ فرق دارند. شاید هیچ خوانندهای اینقدر بیپروا اینگونه علیه فضای کاری خودش سخن نگوید ولی من با جسارت تمام این حرفها را میزنم.
* اتفاقا به نکته خوبی اشاره کردی. نقش جامعه مخاطبان موسیقی در تعیین این قبیل خط مشیها برای هنرمندان چقدر تاثیر گذار است؟ آنها و سطح سلیقهشان تا چه حدی میتوانند در تعیین بالا و پائینهای منحنی کیفیت در موسیقی پاپ تاثیر گذار باشد؟
مردم به هیچ وجه تعیین کننده خط مشی هنری کسی که کارشناس این کار است نمیتوانند باشند. مردم اگر قرار بود تعیین کننده باشند، باید بیست درصد برای این سلیقه فکر کنی ولی در نهایت شما تولید کننده هستید. اگر قرار باشد که شما بر اساس سلیقه مخاطب برایشان کار تولید کنی، آن وقت دیگر شما باید درباره خودتان لفظ تولید کننده و مولف را استفاده نکنید. شما آن زمان یک اجراکننده خواستههای دیگران هستید.
* حالا از جوابت به این سوال میرسم که چرا مولفان و «تولید کنندگان» موسیقی پاپ در کشور که به قول تو خط مشی موسیقی را در بازار تعیین میکنند و ذائقه مخاطب بر اساس دست پخت آنهاست، چرا به این میزان تاسف بار، آثارشان به تکرار رسیده است؟
جواب این سوال در عین سادگی، سرشار از پیچیدگیهای فراوان است. یک نمونه به شما عرض میکنم که شاید بهترین جواب به سوال تو باشد. «مایکل جکسون» مهمترین چهره در موسیقی پاپ دنیا است اما به اندازه «فرزاد فرزین» ۳۲ ساله که حدود ۴، ۵ سالی ست میتواند برنامه اجرا کند، کنسرت نداشته است. دلیلش هم این است که مگر ما کلا در ایران بزرگترین سالن کنسرتمان چقدر ظرفیت دارد؟ ضعف امکانات در این موضوع خیلی نقش دارد. مثلا من با یکی از تهیه کننده های سرشناس در اروپا دیداری داشتم و از چهرهای که او طرف قرارداد با وی بود، گپ میزدیم و برنامه ریزی میکردیم. حرف من حرف خیلی راحتی بود. من گفتم که ما سالنهایی داریم با ظرفیت حدود دو هزار نفر و اگر قرار به اجرای برنامه باشد مثلا در هر روز دو سانس کنسرت میرویم و در سه روز پیاپی میتوانیم میزبان بیش از ده هزار نفر باشیم. حرف من که تمام شد واکنش ایشان جوری بود که انگار من گفتم همبن الان در این مکانی که ما نشستهایم قرار است زلزله ۸ریشتری بیاید! مات و مبهوت و متعجب و حتی ترسید!
* طبیعی هم هست که بترسد...
مکانیسم تعریف شده برای آنها این است که برای یک کنسرت شش ماه برنامه ریزی میکنند. ده روز قبل برنامه گروه دکور و نور و صدا برداری در محل حاضر میشوند و همه عوامل و نوازندهها و سایر عوامل بارها کل برنامه را تمرین میکنند. خواننده دو روز قبل به محل برنامه میرود و چند بار تمرین کنسرت دارند و این کنسرت با شکوه، باهمه ریزه کاریها و پرفورمنسها یک بار برای مثلا ده هزار نفر برگزار میشود. عظمت و شکوه یک خواننده و کنسرت و ستاره بودن در جغرافیای جهانی این گونه مشخص میشود. ولی نبود این مکانیسم درست و اصولی در ایران باعث میشود که تعداد بالای اجراهای زنده یک خواننده درکشور بدترین ضربه را به او بزند. توان جسمانیاش کم میشود. زمانی برای فکر کردن روی آثار جدید ندارد. حجم اجراهایش که بالا برود، تمرکزی روی آثار جدید ندارد و تا میآید روی آلبوم زوم کند به یک باره در فلان شهر کشور باید روی صحنه برود و هشت سانس بخواند! در این مکانیسم ناسالم چرا توقع داری فضای موسیقی وارد ورطه تکرار نشود؟ کیفیتش پائین نیاید؟
* من اعتقاد دارم قوانین و عرف تثبیت شده در فضای موسیقی ایران کاملا یک ایالت مجزا از استاندارهای جهانی است. هیچ چیزمان حتی شباهتی کوچک به مارکت جهانی ندارد اما ادعای ستارههایمان از بزرگان «پاپ» جهان هم بیشتر است...
این بحث تو، یک بحث دیگری ست. عرف تثبیت شده در ایران، مطابق با شرایط جامعه و شرایط سخت افزاری و امکانات موجود است. من از تو بخاطر این سوال و این ادعایت یک سوال دارم. کدام یک از به قول «پاپ استار»های جهان بدون ویدئو کلیپ و تصویر میتوانند ۵ هزار نفر را به سالنهای کنسرتشان بکشانند؟ پس به این نتیجه میرسیم که چهرههای داخلی بدون داشتن چنین امکانی، توانستهاند موفقیتهای ویژهای را به دست آوردند. ویدئو کلیپ علاوه بر معرفی موسیقی، قابلیت ارائه قطعات موسیقی و صدای خواننده را در بستری جذاب و پر زرق و برق دارد و باعث میشود مخاطب موسیقی خیلی زود بتواند با آن ارتباط برقرار کند. من اگر در کشورم رسانهای داشته باشم که ویدئو کلیپهای متعارف با فرهنگ کشور را پخش کند، آن وقت میبینی که چقدر زود حرفها و صدایمان به خارج از مرزهای ایران هم میرسد. این شرایط به قدری در کشور به یک عادت تبدیل شده که حالا نبودش دارد آرام آرام به قانون تبدیل میشود و این واقعا تاسف بار است.
* این شرایط چقدر به عدم تولد ستارههای جدید موسیقی در کشور در این سالها انجامیده؟
شما در فوتبال این کشور چند بار میتوانی به صورت شانسی شاهد تولد یک «علی کریمی» باشید؟