هایپرکلابز : خواننده هایی که بعد از انقلاب 57 کوچ کردند، هرگز فرصت برگشتن و خواندن در وطنشان را پیدا نکردند. یکی دوتایی هم که مانده بودند چند سال بعد رفتند.
خواننده هایی که بعد از انقلاب 57 کوچ کردند، هرگز فرصت برگشتن و خواندن در وطنشان را پیدا نکردند. یکی دوتایی هم که مانده بودند- فریدون فروغی هیچ وقت از ایران خارج نشد و با وجود درخواست های مکرر، حاضر نشد کشورش را ترک کند و آخر هم در تهرانپارس (محله ای در شرق تهران) مرد و هیچ کس هم خبردار نشد- چند سال بعد رفتند.
البته آن روزها بازارشان سکه بود و چه این طرف و چه آن طرف محبوبیت زیادی داشتند. کنسرت های موفق برگزار می کردند و با استقبال خوبی هم مواجه می شدند. خیلی هایشان حتی تا نزدیکی مرزهای ایران هم آمدند و در کشورهای همسایه اجرای زنده گذاشتند- زمان دیدن کنسرت خواننده لس آنجلسی روی بورس بود و برای خودش کلاسی داشت- تا ایرانی های داخل بتوانند به کنسرتشان بروند.
زمان گذشت و خواننده های لس آنجلسی، سال به سال ضعیف تر شدند. تا جایی که به کلی بازار موسیقی داخلی را از دست دادند و پاپ استارهای داخلی جایشان را گرفتند. چند سالی است که خواننده های این طرفی، آن طرف کنسرت برگزار می کنند و با استقبال خوبی هم مواجه می شوند. به تازگی هم خبر اجرای مجدد بنیامین بهادری، مازیار فلاحی و محسن یگانه در خارج از کشور توسط تهیه کننده کارهایشان، به گوش رسیده. گزارش ما پیرامون همین اتفاق است. البته به این بهانه، نگاهی مختصر داشته ایم به سال هایی که بر موسیقی و خواننده های ایرانی داخلی و خارجی گذشته است.
از این طرف به آن طرف
اولینشان فرهاد بود. اولین موزیسینی که خارج از ایران کنسرت گذاشت؛ البته بعد از انقلاب. سال 2001 رفت آمریکا و بعدش به آلمان. فرهاد برای ایرانی های مقیم آن جا اجرا کرد. هرچند کارهایش زیاد به مزاج آن طرفی ها- آن ها ترجیح می دهند فضای شادتری را تجربه کنند- خوش نیامد. بعدش گروه آریان بود که اتفاقا پرانرژی بودند و آهنگ های شادتری می زدند. آریان که دهه 70 شمسی شکل گرفته بود و محبوبیت زیادی در ایران داشت؛ کنسرت موفقی را پشت سر گذاشت و با استقبال ایرانی های مقیم کانادا مواجه شد. البته این گروه، سال های بعد هم به کانادا و آمریکا سفر کرد- یکی از خواننده های گروه به علت نداشتن ویزا از کنسرت باز ماند- و بیش از هفت هزار نفر به دیدن اجرایشان رفتند.
سال 2005 میلادی بنیامین بهادری تور آمریکای شمالی اش را با چند اجرا در کانادا و اجرایی ویژه در سالن «تیاتر گیبسون» شهر لس آنجلس- استقبال از بنیامین به این صورت بود که تمام بلیت ها از 10 روز قبل، به فروش می رسد- سپری کرد. البته بنیامین بهادری، کمتر از یک ماه بعد، اجرای مجددی در آمریکا داشت. این دو اجرای بینامین را بیش از 11 هزار نفر از نزدیک تماشا کردند که برای خودش یک رکورد محسوب می شود.
در مقابل، کسانی هم بودند که کنسرت را تحریم کردند و حتی چند شبکه فارسی زبان تندرو هم از استقبال مردم از کنسرت بینامین- آن ها بنیامین را مداحی می دانستند که برای درآمدزایی جمهوری اسلامی به آمریکا سفر کرده- به شدت انتقاد کردند. از این جا بود که صنعت تجارت خواننده از ایران به خارج، رشد چشم گیری پیدا کرد و خواننده هایی مثل حمید عسگری، احسان خواجه امیری، مازیار فلاحی و شهرام شکوهی هم، شانسشان را امتحان کردند که در این میان، خواجه امیری با استقبال خوبی در سالن «تیاتر نوکیا» رو به رو شد.
از آن طرف به این طرف
تقریبا تمام خواننده های آن طرفی آرزو دارند در وطنشان کنسرت برپا کنند. این را بارها خودشان، چه در مصاحبه ها و مستندهایشان و چه در کنسرت هایشان گفته اند. اما این امکان وجود ندارد و کسانی که برچسب لس آنجلسی بهشان خورده، باید این آرزو را فراموش کنند. البته تعدادی از این آن طرفی ها در سال های اخیر به ایران آمده اند. نه برای اجرای زنده و کنسرت؛ فقط برای گذراندن سال های آخر عمرشان؛ لازم به ذکر است که این مسئله، حس حسادت برخی از آن طرفی ها را تحریک کرده و باعث آزار و اذیت خواننده های این طرفی در آن طرف، شده است.
موسیقی پاپ این طرفی
زمان چشم و گوش ایرانی ها به خواننده های لس آنجلسی بود و به هر ضرب و زوری، نوار ویدویی و کاست هایشان را پیدا می کردند و حالش را می بردند. خواننده های داخلی هم طرفداران محدودی داشتند و اکثر مسن ترها بودند که کاست های سنتی را دنبال می کردند.
اوایل دهه 70 پاپ استارها، روی کار آمدند و ابتدا با خواندن ترانه های شبه مذهبی- ترانه های عرفانی بود و معمولا در ستایش خداوند و طبیعت و بزرگان دینی بود- جایشان را باز کردند. موسیقی پاپ با محمدرضا عیوضی، گروه آرین که بهش اشاره کردیم و ناصر عبداللهی فقید و... اوج گرفت. وقتی در مورد موسیقی پاپ حرف می زنیم، نمی توان از ش.ع صرف نظر کرد. پاپ استاری پیش رو که ر دهه 70 با ترانه های متفاوت و موسیقی خوب، ممنوع الصدا شد!
موسیقی پاپ آن طرفی
اکثر خواننده های لس آنجلسی، موسیقی را نمی شناختند. آن ها، آهنگ ساز و تنظیم کننده داشتند و از سروده ترانه سراهای مطرح آن طرف استفاده می کردند. البته الان که به سال های اوج آن طرفی ها نگاه می کنیم، یکی از دلایل موفقیتشان همین بود که هرکاری را متخصصش انجام می داد و خواننده ها فقط می خواندند. کم کم معیارها تغییر پیدا کرد و دیگر ملاک، فقط موسیقی نبود.
حاشیه آن طرفی ها را به قهقهرا کشاند و برگزاری کنسرت های زیاد و بی کیفیت به کلی نابودشان کرد. (در این جا مجبوریم به مثال «هرکی از مامانش قهر می کنه، می ره خواننده می شه» اشاره کنیم و خدمتتان عرض کنیم، زمانی آن قدر خواننده زیاد شد که شرکت های بزرگ پخش موسیقی، با این خوانندگان جویای نام مثل کارمند رفتار می کردند و در ازای خواندن آهنگ های سفارشی، بهشان حق صدا می دادند. البته این اتفاق، به خودی خود، بد نیست و همه جا مرسوم است. مثلا در حرفه روزنامه نگاری هم بنده حق تحریر دریافت می کنم) بگذریم... هم زمان با این اتفاقات، روز به روز موسیقی این طرف رشد می کرد.
تفاوت این طرف با آن طرف
خب این طرف که قانون کپی رایت رعایت نمی شود و کاربران به راحتی می توانند هرآهنگی که دوست دارند، دانلود کنند. حتی خود هنرمندان هم برای کپی برداری از آثار یکدیگر، حق کپی رایت که هیچ، یک اجازه خشک و خالی هم نمی گیرند.
آن طرف اما، آلبوم ها را باید با قیمت گزاف خرید. احتمالا چند بار که این کار را کردید، از کرده خود پشیمان می شوید و ترجیح می دهید پولتان را برای خرید آلبوم های درجه یک خارجی که در همان مارکت پیدا می شود، کنار بگذارید. شاید دلیل اصلی اش این باشد که آن طرفی ها در سال های اخیر آن قدر درجا زده اند که دیگر برای هیچ کس جذابیتی ندارند و جایشان را در ویترین به این طرفی ها داده و روز به روز کم رنگ تر شده اند.