هایپرکلابز : خانم "اوا هس" از جمله هنرمندان مکتب مینیمالیست بود که هرچند در ابتدا ، خصوصیات ویژه "کمینه گوییِ" این سبک را در آثار متجلی ساخت، اما برخورد ویژه و زنانه اش ، سبب شکل گیری نوع خاصی از هنر شد که "مینیمالیست زنانه" نام گرفت. سبک ویژه وی ، راه را برای هنر "فمنیست" باز کرد.
کارهای اولیه "اوا هس" ، چندان با آثار پیشگامان مینیمالیست متفاوت نبود. او ابتدا با استفاده از مواد صنعتی شبکه هایی هندسی مرکب از حجم های تکراری را به صورت "مجسمه-چیدمان" ارائه می کرد.
معروف ترین اثر وی "پیوستن"1 متعلق به سال 1967، یک مکعب کاملا صنعتی ، مشتمل بر شبکه های فلزی گالوانیزه با هزاران سوراخ و میخ فرو رفته در آن است. این شبکه ها بیش از هر چیزی به کیفیت متضاد بیرونی و درونی اشاره می کنند و بنابراین مکعبِ حاصله را واجد دو خصلت کاملا متفاوت داخلی و خارجی می سازند:
دنیای بیرونی آنها ساده و یکنواخت،لیکن دنیای درونی خشن و آزاردهنده است تا بیننده از بیرون با یک شیء ساده صنعتی و از داخل با یک اثر تاثیرگذار و حتی شوک آور مواجه شود.
هنر او واجد ابعادی شخصی است و به نوعی با تولید ناخوادآگاه فردی در مقام یک زن که البته با گرایش های صنعتی مینیمالیستی پیوند خوده است.
هوشیاری و وقوف جنسیتی او، بعدها بیش از هر چیزی در استفاده متهورانه از مواد نرم و فرم های اندام وار نمودار شد و دقیقا از همین مسیر هوشمندی زنانه به هنری غیرجنسیتی نفوذ پیدا کرد.
نخ، طناب، پشم شیشه ف پارچه و موکت، موادی بی شکل و در قیاس با فولاد، چوب و آلومینیوم در کار مینیمالیست ها، نرم و ناپایدار هستند.
"اوا هس" با کاربست این مواد، سختی ، خشونت و اقتدار حجم های هندسی همتایان مَردَش را تعدیل کرده و راهی را که "مینیمالیسم زنانه" تعبیر شد، در پیش گرفت.
وی اشکالی را پدید آورد که گاه اندام بدن، همانند موها و سینه را تداعی می کردند تا بدین ترتیب فرم های ارگانیک را جایگزین حجم های هندسی کند.
کته مهم در کار وی ، نوعی شفافیت یا باز بودن مفهوم نمایش همزمان بیرون و درون حجم هایش است که مشابه آثار "سول لوویت" ، در نقطه مقابل مجسمه های برون گرای "آندره" و "موریس" قرار می گیرد.
او هیچ گاه حجم بسته ای را که فقط از خارج قابل مشاهده باشد ، کار نکرد و بر عکس با تسمه ها و ریسمان های آویزان ، چیدمان هایی را خلق کر د که دارای فضای توأمان بیرونی و درونی بوده و حتی ورود بیننده را به داخل اثر امکان پذیر می ساخت.
همه آنها فاقد ساختار هندسی بودند، لیکن به طور ذاتی بر تکرار یا "سریالیزم" تکیه داشتند و در عین حال به شکل غریبی ، اندام های حیاتی و شاید مجسمه هایی زنده را یادآور می شدند.