هایپرکلابز : درزمانهای قدیم قصابی هنگام خرد کردن گوشت استخوانی درون انگشتش فرو رفته و زخم میشود و پس از چند روز متورم و چرک میکند خلاصه برای درمان ران گوشت تازه گوسفندی را برداشته و نزد طبیب روستا می رود...طبیب تا چشمش به ران تازه گوسفند می افتد قدری استخوان را درون انگشت قصاب جابجا کرده و مرهمی روی ان می نهد...این عمل مدتی ادامه پیدا میکند و هربار طبیب میخواهد که روز بعد قصاب برای معاینه زخم نزد او برود...قصاب که جانش به لب آمده بود هر روز کارش بردن ران تازه گوشت و به اصطلاح درمان زخم بود تا اینکه روزی قصاب وقتی به منزل طبیب میرسد فرزند طبیب میگوید پدرش به بازار رفته و بی خبراز همه جا استخوان زخم را دراورده و قصاب را روانه خانه اش میکند ...ساعاتی بعد هنگامی که طبیب می آید ازاوضاع سوال میکند و اینکه آیا قصاب باشی امده یا نه و وقتی شرح ماوقع را اززبان فرزند می شنود برسراو فریاد میکشد که پماد اشتباه به زخم او زده ای و فوری میخواهد که برود و قصاب باشی را احضارکند ...وقتی قصاب نگون بخت میرسد طبیب با حوصله بسیار تکه استخوان درآروده شده را مجددا درون زخم او جا داده و رویش را پانسمان میکند ...و این یعنی استخوان لای زخم گذاشتن که معنی آن کاملا مشخص است.