هایپرکلابز : جنگ نرم، به دليل ماهيت خود و عدم نياز به ابزارهاي فيزيكي، به دنبال آن است كه در مسافت هاي دورتري از مراكز طراحي كننده، به اجرا درآيد.
خانواده به عنوان مهم ترین نهاد اجتماعی تاثیر فزاینده ای بر ایجاد آسیب های اجتماعی دارد و رسانه نیز به عنوان یک ابزار قدرتمند بر افکار و اندیشه زوجین و روابط آنها با فرزندان موثر واقع می شود. اگرچه رسانه می تواند به صورت مستقیم تمامی آحاد جامعه را تحت تاثیر قرار دهد اما تاثیر مهم آن از طریق اثرگذاری بر نهادهایی چون خانواده است. رسانه از ابزار گوناگونی در زمینه برنامه سازی برخوردار است و می تواند مفاهیم را در قالب های متنوع و جذاب به مخاطب عرضه نماید. در دنیای امروز خانواده با تحولات بزرگی روبرو شده، کاهش تعداد فرزندان، تغییر نقش زن و شوهر و دگرگونی نقش زنان در اجتماع در کنار عوامل اجتماعی دیگر ساختار خانواده را متحول کرده است.
این دگرگونی ها تحت تاثیر عوامل متعددی به وقوع پیوسته، که رسانه ها را می توان از جمله موثرترین آن ها دانست. پیامد این اثرگذاری را می توان در دو قالب پیامدهای مثبت همچون افزایش سطح آگاهی اعضای خانواده در زمینه های مختلف از جمله موضوعات و مسایل جسمی، روحی و اصلاح رفتار فردی و جمعی و پیامدهای منفی چون افزایش خشونت خانوادگی، طلاق و جرائم اجتماعی مشاهده نمود. رسانه ها می توانند بر موضوعاتی چون تربیت فرزندان و چالشهای درون خانواده موثر واقع شوند. بررسی پیامدهای رسانه ای در هر یک از این موارد می تواند چشم انداز روشنی از وضعیت و عملکرد آن را نشان دهد.رسانه ها در کشور ما در بسیاری از موارد به اصلاح و افزایش سطح آگاهی خانواده ها کمک کرده و در مواردی خود عامل ایجاد ناهنجاری ها در سطح خانواده بوده اند.
نمیدانم چطور میشود از خیانتهای زوجین به یکدیگر حرف زد ولی بی اعتنا از کنار فیسبوک و گوگل پلاس و انواع شبکههای اجتماعی گذشت که امروزه مانند قارچ سر از فضای مجازی بیرون میآورند. اگر تا دیروز، تا قبل از ورود نرم و دوست داشتنی اینترنت به خانههای ما، خیانت یک عمل شنیع دور از دسترس بود که انجام آن دشواریهای خاص خود را داشت و در زمان کوتاهی صدای تشت رسوایی خائن تمام شهر را پر میکرد اما امروزه و به برکت اینترنت، خیانت هم مانند پرداخت قبوض و ثبت نام دانشگاه و … تبدیل به یک عمل در دسترس و آسان شده است! آن قدر در دسترس که زن و شوهر میتوانند زیر یک سقف و در کنار هم، آرام و بی صدا به یکدیگر خیانت کنند و دیگری نیز متوجه نشود.
کارشناسان اجتماعی و روانشناسان دلایل متعددی را برای خیانت ذکر میکنند؛ از انتقام جویی همسران از یکدیگر گرفته تا بی تفاوتی زوجین نسبت به هم و تنوع طلبی و زیاده خواهی آنها. اما یکی از دلایلی که غالبا نیز از آن غفلت میشود نیازهای عاطفی زوجین است که پاسخی برای آنها از طرف همسر خود دریافت نمیکنند. در همین زمینه، یکی از مسائلی که به لحاظ روانی میتواند زمینه ساز و بستر ساز گرایش زنان به خیانت شود رسانهها هستند. زنان جوامع مدرن مانند سایر اقشار جامعه، دیگر فقط از رسانهها استفاده نمیکنند بلکه با رسانهها زندگی میکنند و روز و شب در معرض انواع پیامهای رسانهای قرار دارند و به وسیله سریالهای تلویزیونی و ماهواره بمباران میشوند.
کافی است نگاهی به سریالهای تلویزیونی و فیلمهای سینمایی و سریالهای ماهوارهای بیندازیم تا ببینیم محتوای غالب این آثار، تبلیغ عشقهای شورانگیز و رمانتیکی است که دیر یا زود مخاطب را به صرافت تجربه این عشقها میاندازد و عطشی را در او ایجاد میکند. تصور کنید مخاطبی که امروزه با رسانه زندگی میکند وقتی به طور مداوم در معرض این پیامهای رسانهای قرار میگیرد، به تدریج برای داشتن این تجارب عاشقانه احساس نیاز خواهد کرد. به قول یکی از اساتید، امروزه رسانهها فقط به نیازهای مردم پاسخ نمیدهند بلکه خودشان تولید نیاز میکنند.
نیازهایی که گاهی آن قدر برای مخاطب جدی میشوند که مخاطب به تدریج، کاذب بودن و اولویت نداشتن آن ها را از یاد میبرد و آنها را مانند نیازهای اولیه زندگی خود ضروری میپندارد و برای رفع آنها تلاش میکند. مشکل از آن جایی شروع میشود که این احساس نیاز، در زن متاهلی شکل میگیرد که با شوهری بی تفاوت سر و کار دارد، شوهری که توجه چندانی به نیازهای عاطفی همسرش ندارد و شاید اصلا متوجه وجود چنین نیازی نیز در همسر خود نباشد و همین بی توجهیها و بی تفاوتیهاست که به تدریج همسران را از هم دور و دورتر کرده و روح آنها را آماده انجام کارهایی میکند که نباید.
در این میان، اینترنت نیز میتواند نقش یک میانجی را بازی کند، یک میانجی که پلی میشود برای گذر از واقعیت تلخ جهان فیزیکی و ورود به عالم رویاگونه جهان مجازی. اینترنت محدودیتهای زمان و مکان را از میان برداشته و ما را وارد یک دنیای آزاد کرده است؛ دنیای آزادی که در آن هر کس میتواند در عین گمنامی و فارغ از هنجارهای اجتماعی و قید و بندهای جهان واقعی، آن گونه باشد که هست و میخواهد باشد. در این فضا و بخصوص در شبکههای اجتماعی روابط به قدری گسترده و در عین حال آزاد هستند که این فضا میتواند تبدیل به فضایی برای تحقق رویاهای انسان شود و جای بسیاری از کمبودهای زندگی را برای او پر کند.
حال تصور کنید زنی که زمان زیادی از وقت خود را در شبکههای اجتماعی سپری میکند و دقت و سختگیری چندانی نیز در مصاحبتهای خود ندارد و از طرف دیگر از بی مهری شوهر و یکنواختی زندگی خود رنج میبرد و بار کمبودهای عاطفی را نیز به دوش میکشد هنگامی که در شبکههای اجتماعی با لحن گرم و صمیمانه کسی مواجه میشود که به او آرامش و امید میدهد دوست دارد باز هم آن فضا را تجربه کند و آن رابطه را ادامه دهد. هر چند شاید این روابط در ابتدا به صورت چت کردن و پیرامون مباحث بسیار ساده و پیش پا افتاده یا اتفاقات اجتماعی و سیاسی باشد که همه جامعه درگیر آنها هستند اما همین روابط به ظاهر عادی به تدریج طرفین را به یکدیگر وابسته کرده و حتی ممکن است زمینهساز دیدار افراد و ارتباط آنها با یکدیگر در فضای زندگی واقعی نیز بشود. در واقع، میتوان در اینجا از دو نوع خیانت نام برد؛ یکی خیانت احساسی که فرد در آنجا از نظر احساسی و عاطفی به دیگری وابسته میشود و روابطی صرفا مجازی و عاطفی بین آنها شکل میگیرد ولی او را نسبت به زندگی زناشویی خود دلسردتر و نا امیدتر از گذشته میکند و دیگری خیانت فیزیکی و جنسی که متعاقب همین خیانت احساسی بوجود میآید و به طور کلی پایههای زندگی مشترک را فرو میریزد.
نمیتوان و نباید به راحتی در مورد دیگران و روابطشان قضاوت کرد، نمیتوان و نباید بیش از حد به خود و روابط خود مطمئن بود؛ چون همه چیز به تدریج و به آرامی اتفاق میافتد. هر چند که هیچ توجیهی برای خیانت یک زن به همسرش وجود ندارد اما اطرافیان و به ویژه همسران نیز نباید نقش خود را در شکلگیری این بی وفایی نادیده بگیرند؛ چون هیچ مرد و زنی خیانتکار از مادر متولد نمیشود و هیچ مرد و زنی هم معصوم نیست. فقط گاهی سهل انگاریها و بی توجهیها به روابط خود و اطرافیان خود شرایطی را فراهم میکند که موجب بنبست در زندگی زناشویی میشود و مهر بی وفایی و خیانت را بر پیشانی هر یک از زوجین مینشاند.
در مورد آسيب هاي رواني شبكه هاي اجتماعي، مي توان به موارد ذيل اشاره كرد
1- كاهش احساسات: به دليل اينكه اغلب ارتباطات در اين فضا، به صورت نوشتاري است، اغلب فاقد احساسي است كه در فضاي واقعي، از طريق قدم زدن، سخن گفتن و... به دست مي آيد. افراد با وجود امكانات ارتباطي در فضاي مجازي، ديگر اهميتي به كيفيت روابط نمي دهند و اين مسئله، به كاهش بيشتر احساسات منجر مي شود.
2- متن گرايي: علي رغم امكانات چند رسانه اي موجود در فضاي مجازي، هنوز هم قسمت عمده اي از ارتباطات در فضاي مجازي را ارتباطات متني در قالب ايميل و چت تشكيل مي دهد. ارتباطات متني مي تواند شكل جديدي از هويت مجازي را شكل دهد.
3- انعطاف پذيري هويتي: افراد در فضاي مجازي، به دليل نبود راهنماهاي چهره اي، مي توانند بازنمايي هاي متفاوتي از خود ارائه دهند.
4- دريافت هاي جايگزين: در ارتباطات مجازي، شما مي توانيد ديوارها را بشكنيد، به حوزه خصوصي ديگران وارد شويد و حرف هايي را كه حاضر نيستند، در ارتباط چهره به چهره به شما بگويند، بشنويد.
علاوه بر آسيب هاي جدي شبكه هاي اجتماعي مجازي در بعد رواني كه به انعطاف پذيري هويتي و شكل گيري هويت هاي مجازي جديد منجر مي گردد، مهم ترين تأثيرات سياسي فناوري هاي ارتباطي- اطلاعاتي، تضعيف دولت هاي ملي، اشاعه اطلاعات سياسي و كاهش مشاركت سياسي افراد و گروه هاست.