هایپرکلابز : تفریحات زنان ایرانی در طول تاریخ چه بوده است؟
زندگی زنان بهعنوان نیمی از جمعیت، دستکم در ایران هیچگاه مورد توجه تاریخنگاران نبوده است مگر درباره زنان طبقات بالا؛ از همینرو سخن گفتن از دنیای زنان بهویژه سرگرمیهای آنان در وهله نخست سخت مینمایاند.
روزنامه شهروند: زندگی زنان بهعنوان نیمی از جمعیت، دستکم در ایران هیچگاه مورد توجه تاریخنگاران نبوده است مگر درباره زنان طبقات بالا؛ از همینرو سخن گفتن از دنیای زنان بهویژه سرگرمیهای آنان در وهله نخست سخت مینمایاند.
فارغ از منابع رسمی و سلسلهای، از دریچه منابع ادبی و خاطرهها، تذکرهها و سفرنامهها میتوان به زوایایی هرچند کمرنگ از زندگی زنان و سرگرمیهایشان دست یافت. توجه به موضوع سرگرمیها و تفریحات زنان بهعنوان بخش مهمی از صورت زندگی و اندیشه آنان نیز میتواند بر بخشی از زندگیشان پرتو افکند و حضور تأثیرگذار و مهم زنان را در تاریخ، مهر تأییدی دیگر بزند.
تفریحات زنان ایرانی در طول تاریخ
زنان با وجود مسئولیتها و نقشهایی مهم چون مادرانگی، پرورش فرزندان، گرداندن امور خانه و فراهمآوردن فضایی برای آسایش همسر و فرزندان در گذر روزمرگیهای خود، زمانی که از کار خانه فارغ میشدند، برای خود سرگرمیهایی تدارک میدیدند.
گذراندن وقت در روزگارانی که وسایل و راهکارهای سرگرمی امروزی و رسانههای مدرن امروزی نبود، چگونه بوده است؟ آیا زنان که زیر سایه باورهای سنتی، بیش از مردان باید وقت خود را در خانه میگذراندند، خود را در همان گستره سرگرم میکردند یا در بیرون از این سپهر نیز میتوانستند راهی بجویند؟ پرسشهایی دیگر نیز دراینباره میتوان مطرح کرد. به نظر میآید زن ایرانی برخلاف تصور رایج که سایه مردسالاری را همه جا بر سر زن گسترده میداند، تنها خانهنشین و پسِ پرده نبوده، است؛ هرچند از چنان وضعیتی به نظر ناراضی نبود، که اگر بود دستکم تلاشی آشکار میکرد! در برابر، البته گزارشهایی تاریخی داریم که برای خود هم در خانه هم بیرون آن، سرگرمیهایی میجسته و از ملال و تکرار میگریخته است؛ سرگرمیهایی که شانههایش را از سنگینی غمها و رنجها میتکاند و طعم زندگی را با وجود همه پستیها و بلندیها برایش گوارا و شیرین میساخت.
خانه با صدای آرامشبخش دوک و تسبیح
در روزگارانی دور به گواه یافتههای باستانشناسان، از دوران نوسنگی یعنی زمانی که وسایل زندگی و کار مثل امروز متنوع و زیاد نبوده، زنان در پناه صدای دوک آرام میگرفتند. دوکریسی در همه تاریخ برای زنان سرگرمکننده بوده، گاه جنبه معیشتی داشته است. سنایی دراینباره میسراید «دوک و پنبه است و سبحه، راه زنان / خانه شوی، خانگاه زنان ... همه روز از برای لقمه نان / این حدیث است و دوکدان زنان».
افزون بر این وسیله که روزهای زنان را نقش میزد، تسبیحگرداندن نیز در خلوت مورد توجه بوده است. تسبیحگردانی بیتردید با گونهای مناجات و تکاندن غمها و توکل نیز معناهایی به زندگی میداده است؛ معناهایی که در عوالم پیری و نزدیک به مرگ، گونهای آسایش و آرامش روحی را در دلها پدید میآورد «مهره پشتشان ز گرز و سنان / کرده چون سبحههای پیرزنان».
فال، طلسم و دعا؛ راهی برای زندگی بهتر
اعتقاد به فال، خرافات، طلسمات، دعا و تعویذ نیز همچون راهکاری برای برونرفت از سختیها و گاه بهعنوان سرگرمی مورد توجه زنان بوده است. باورهای زنانه به چنین راهکارهای دیرین بشری در روزگار قدیم، برای نجات از گرهها و تنگناها، بهعنوان گونهای جبران نقص در شمار میآید که در تفکر برخی وجود داشت. زنان اما همواره بدین راهکارها توسل نمیجستند، مردان نیز گاه به چنین اقلیمی گرایش داشتند. زنان در هنگامههایی چون بیماری، حفظ سلامتی و کار، رفع چشم زخم، جلب محبت همسر و دانستن آینده و نیز برای ایجاد تنفر یا عشق در دل خود یا کسی، به راهکارهایی چون فال، خرافه، طلسم و دعا روی میآوردند. این مسأله را گرچه میتوان لازمه زندگی زنان و مردان تا سدههای اخیر تصور کرد، اما پس از این دوران با ورود فرهنگ مدرن و رشد عقلگرایی، در پیشگرفتن چنین راهکارهایی موجبات شگفتی و حتی تنزل فرد را فراهم میکرد؛ موضوعی که در سفرنامههای دوران قاجار بدان گاه با تمسخر اشاره شده است. زنان نیز البته از این اشارت بینصیب نماندهاند! به هر روی، نمیتوان وجود اینگونه راهکارها را بهعنوان سرگرمیهایی قابل باور برای برخی، هم در گذشته هم در روزگار امروز در ایران و جهان منکر شد.
فرار از تلخیهای روزگار با دور همیها
بازی و نمایشهایی که با ترانه و رقص همراه بوده در تاریخ ایران، زندگی را برای زنان تلطیف میکرده و شادی میبخشیده است. پیشینه حضور زنان در مجالس سرودخوانی با رقص، به دورانی کهن بازمیگردد؛ چنانکه فردوسی بدان اشاره میکند. حکیم توس، زنان و دخترانی را نام میبرد که زینت مجالس بودند و با حافظهای قوی اشعاری را از بَر میخواندند. آنها به گونهای تاریخ ایرانزمین را بازمیگفتند. در سدههای متاخر، شغل مطربی که از سوی جامعه عمدتاً برای مردان پسندیده نبود، بیشتر به زنان اختصاص داشت؛ زنانی که رقص و ناز براساس تفکری سنتی، به اقلیم آنان تعلق داشت. با توجه به محدودیتهایی که گاه با خواستههای زنان یکی بود، میتوان این مسأله را بهتر درک کرد؛ موضوعی که بنا به گفته صادق همایونی «گستاخی و بیپروایی و شهامتی که در گفتار و رفتار و حرکات آنها همراه با رقص یا ادا درآوردن یا دست و گیسو افشانی در بازیهای خاص به دور از چشم مردان دیده میشود، بازگوی احساسات و آرزوها و شکوههای نهفته و آزردگیهای خفته در نهادشان در روزگاران گذشته است».
ماندگاری برخی از این شادیهای نمایشی تا امروز، حکایت دارد که زنان در دور همیها با بازگویی بیپرده حقایق زندگی و گاه با تمسخر برخی از جنبههایش، ناهمواریها را برای خود هموار و تلخیها را به شیرینی تبدیل میکردند. همایونی در اثر خود «زنان و سرودههایشان در گستره فرهنگ ایرانزمین» از انواع بازیها چون خاله رو رو، خاله ستاره، بشکن بشکنه و گل پا چنارم نام برده و با شرح هریک، از این نوع سرگرمی و اندیشههای در پسِ آنها پرده برداشته است. جالب توجه است که در این مجالس و حتی در دور همیهای سادهتر، بازار حرف و حدیث، درد دل و خوردن تنقلات و کشیدن قلیان هم داغ بود؛ بازاری همیشگی که حرفهای درگوشی زنان را در اعصار قدیم به یاد دارد. این حرفها گاه راههایی برای حل مشکل و گاه نظرخواهیهایی از پیرزن گرم و سرد چشیده روزگار بود.
تفریحاتی بیرون از دیوارهای خانه
حمام رفتن، سرگرمی بیرون از سپهر خانه برای زنان به شمار میآمد. رفتن به آن مکان، گفتوگو و درد دل با دوستان، شستوشوی غبار خستگی و حنا گذاشتن موها و دست و پا، یکی از سرگرمیهایی بود که زنان مرتب بدان میپرداختند. خواندن آواز و زدن ساز، بازی کودکان و خوردن خوراکیهایی کوچک و شربت در حمام، بخشی مفرح و سرگرمکننده بود که فضای حمام را نشاطآور و متفاوت تصویر میکرد. این تصویر، گونهای شادمانی زیبا و ساده را به چهره زندگی زنان در اعصار پیش میافزاید. جستوجوی آرامش در طبیعت بهعنوان بستری که انسان در آن مسحور قدرت پروردگار میشود، بیتردید از ابتدای سکونت انسان در روستاها و شهرها مورد توجه بوده است. بر این اساس رفتن به دامان طبیعت سبز مثل باغ و صحرا نیز میتوانست اندکی از خستگیها و روزمرگیهای زنان بکاهد.
قرارهای زنانه برای رفتن به طبیعت، گفتوگو و خوردن تنقلات، میوه و شیرینیهای خانگی، نیز بخشی دیگر از سرگرمیهای شادیآور آنان بود. زنان در اینگونه جمعها در کنار هم با همدلی میکوشیدند باری از دوش یکدیگر بردارند یا دلی سبک کنند تا نیرویی تازه برای زندگی پرتکرار بگیرند. حضور زنان در بازارها و گشتوگذار برای خرید، برگزاری مراسم روضهخوانی، دعا، نماز و زیارت و تماشای برخی نمایشهای خیابانی را باید بر این دو مورد افزود. این حضور، زنان را از خانه به کوچه و محله میآورد و تلاش آنها را برای سرگرمی و گذران اوقات نشان میداد. این تلاش به گونهای برای هموارتر کردن و شکل دادن به صورت زندگی به شمار میآمد.
... و ناگاه دگرگونیها آغاز میشوند
شیوه زندگی ایرانیان با ورود مدرنیته به ایران در اواخر سده 13 هجری، آهسته تغییر کرد. وسایل قدیمی جای خود را به ابزارهای جدید دادند؛ حتی در پهنه زندگی شهری برخی وسایل از کار افتادند. نگاهها به غربِ جلوهانگیز دوخته شد. با دگرگونیهایی که در حکومت پهلوی اول در شیوه زندگی ایرانیان رخ داد، جلوههای مدرنیته بیش از پیش در زندگی مردم رخ نمود. از اینرو سرگرمیهای قدیمی جای خود را آرامآرام به تفریحات جدید داد. این همه اما به معنای گسست یکباره از دنیای قدیم و سرگرمیهایش نبود؛ جامعه زمان میخواست تا رختی نو بر تن کند و رنگورویی دیگر بگیرد. دوختودوز با وسایل ابتدایی، با ورود چرخ خیاطی، کلاسهایی با متد جدید در برابر دید. این هنر خانگی اکنون میتوانست به گونهای جدیتر بهعنوان شغل و نهتنها سرگرمی برای بسیاری از زنان مطرح شود. آرایشگری نیز با ورود انواع ابزارها همچون خیاطی، مشتاقان و علاقهمندانی یافت.
با ورود اتومبیل، آموزش رانندگی برای زنان و انجام این کار بهعنوان نوعی مهارت و سرگرمی مطرح شد. همچنین ورود دوچرخه نیز زنانی را به خود فرا میخواند تا فارغ از غم دنیا رکاب بزنند. خواندن روزنامه و مجلات بهویژه مجلههایی که داستانی دنبالهدار را روایت میکردند، مورد توجه زنان باسواد قرار گرفت. گویی برخی راههای حل زندگی و همدلیهایشان را در بستر تازه قصههای مکتوب ن