هایپرکلابز : سایه سنگین«تازهواردهای غیرخودی» در فوتبال ملی
--------------------------------------------------------------------------------
در روزهای اخیر با دعوت چند بازیکن مطرح دورگه ایرانی مقیم خارج از کشور به تیمملی ایران، بار دیگر بحث ضرورت یا بیهودگی حضور این دعوت در رسانههای ایران بالا گرفته است. این بحث البته مختص ایران نیست و در همه کشورهای مهاجرپذیر یا دارای جمعیت مهاجر در داخل نیز جریان دارد.
--------------------------------------------------------------------------------
فوتبال ملی
سالهاست که بهطور همزمان یک موج اشتیاق و یک موج مخالفت با دعوت از فوتبالیستهای ایرانی مهاجر یا متولد خارج و دورگههای نیمه ایرانی به تیمملی وجود داشته است. از یک سو عدهای این دعوت را ضروری و تزریق خونی جدید و متفاوت به پیکر فوتبال ملی میدانند و از سوی دیگر، بعضی آن را نوعی تبعیض و بیعدالتی علیه ورزشکاران داخلی میدانند.
هر وقت عملکرد این بازیکنان مقیم خارج خوب نبوده دیدگاه مخالف تقویت شده و در صورت درخشش آنان (مثلا درخشش اخیر اشکان دژاگه و رضا قوچاننژاد) دیدگاه حامیان حضور آن بازیکنان قوت گرفته است. ولی این حکایت همچنان باقی است.
نگاهی به اظهارات روزهای اخیر بعضی از روزنامهنگاران و مربیان داخلی در این مورد نشانگر بالا بودن اهمیت و حساسیت موضوع است. از نظر مخالفان، ایرانیان مقیم خارج اعم از مهاجر یا دورگه، چون در ایران زندگی نمیکنند، چون درست فارسی صحبت نمیکنند و با سختیها و دردسرهای مرسوم داخلی فوتبالیست نشدهاند، حق ندارند جای یک «ایرانی خالص و تمام عیار مقیم داخل کشور» را در تیمملی ایران بگیرند. این منتقدان، کارلوس کیروش سرمربی تیمملی را متهم میکنند که با تبعیض و حق کشی به «خارجنشینان» نسبت به بازیکنان داخلی بدبین بوده و حق آنان را نمیدهد.
این دیدگاه صرفا به مربیان یا روزنامهنگاران سنتی و بیارتباط با خارج منحصر نیست، به یاد میآورم هنگامی که دژاگه برای نخستینبار به تیمملی دعوت شد، با یکی از روزنامهنگاران تحصیل کرده دنیا دیده در اینباره بحث مفصلی داشتم که فارغ از ارزشهای کیفی و فنی صرف اقامت در خارج را مغایر با حضور دژاگه در تیمملی میدانست و اصرار هم داشت که این دعوت با شکست و فضاحت مواجه خواهد شد.
اشتباه است اگر گمان کنیم که اینگونه بحثها مختص ایران است در این سوی دنیا در فوتبال اروپا هم مطرح بوده است. مساله مطرح در فوتبال اروپا، مخالفت عدهای با شرکت بازیکنان مهاجر و خارجی تبار مقیم آن کشور در تیمهای ملی آن کشورهاست. اگر این انتقادها جدی گرفته و تنها به انتخاب بازیکنان خالص اصیل بومی بسنده شود، کشورهایی مثل آمریکا، کانادا یا حتی فرانسه نیمی از بازیکنان زبده ملی خود را از دست خواهند داد.
هر وقت عملکرد این بازیکنان مقیم خارج خوب نبوده دیدگاه مخالف تقویت شده و در صورت درخشش آنان (مثلا درخشش اخیر اشکان دژاگه و رضا قوچاننژاد) دیدگاه حامیان حضور آن بازیکنان قوت گرفته است. ولی این حکایت همچنان باقی است
در همین چند روزه در انگلیس هم عین همین بحثها، البته با رویکرد متفاوتی، مطرح است. اخیرا حضور یک ستاره نوخاسته دورگه بلژیکی در منچستریونایتد و احتمال دعوتش به تیمملی انگلیس بحثهای جدی را در این کشور به راه انداخته است.
عدنان جنوزی اعجوبه 18ساله دو سال قبل به عنوان یک سرمایهگذاری دراز مدت توسط منچستر یونایتد با قیمت پایین 300هزار پوند از اندرلشت بلژیک خریده شد و اکنون پس از دو سال میتواند عصای دست این روزهای سخت شیاطین سرخ باشد.
موقعیت جنوزی به دلیل پیچیدگی ملیتی و تبارش بسیار دشوار است. تولدش در بلژیک، داشتن والدین آلبانیایی-کوزوویی، وابستگی جغرافیایی رسمی کوزوو به صربستان و داشتن اجداد ترک به همراه اقامت چند سال اخیرش در انگلیس به او این امکان را میدهد که از بین پنج کشور آلبانی، انگلیس، بلژیک، ترکیه و صربستان یکی را برای همراهی در تیمملی انتخاب کند.
هفته گذشته، روی هاجسون سرمربی تیمملی انگلیس، در اظهاراتی که با موجی از انتقاد از سوی بعضی از مربیان و ورزشینویسان دست راستی مواجه شده به شدت ابراز تمایل کرد تا جنوزی را به تیمملی انگلیس دعوت کرده تا از قابلیتهای غیرقابل انکار این نوجوان چند ملیتی که حتی در کشور زادگاهش هم بومی تلقی نمیشود بهره گیرد. این در حالی است که بلژیکیها که زودتر از انگلیس چمدانهایشان برای سفر به برزیل را بستهاند، مصمم به جذب جنوزی و ممانعت از حضور او در دیگر تیمها شدهاند. این درحالی است که براساس قوانین کنونی فیفا، سوای بازیکنان دارای تبار یا ملیت هر کشور، بازیکنان خارجی پس از پنج سال اقامت در هر کشور قادر به حضور در تیمملی آن کشور خواهند بود. هاجسون امیدوار است که یا جنوزی برای حضور در تیمملی انگلیس چند سال صبر کند یا راهی برای تغییر، توجیه، تفسیر و حتی دور زدن قوانین کنونی فیفا برای جذب جنوزی مهیا شود.
اخیرا تیمملی اسکاتلند نیز با انتخاب اسلام فیروز بازیکن 16 ساله سومالی تبار باشگاه سلتیک گلاسگو که سابقه حضور در نوجوانان چلسی را هم داشته خبرساز شده است. به نظر میرسد که اسکاتلندیها هنوز به لحاظ فرهنگی به اندازه انگلیسیها به حضور یک بازیکن خارجی مسلمان سیاه پوست در تیم خود عادت نکرده و این موضوع برایشان سنگین بوده است. فیروز با سن کم و قابلیتهای بالای خود قادر است در سه رده مختلف جوانان، امید و بزرگسالان در تیمهای ملی اسکاتلند بازی کند.
شبیه رفتار و رویکرد منتقدان ایرانی حضور بازیکنان مقیم خارج، در انگلیس و اسکاتلند نیز مخالفان جنوزی و دیگر بازیکنان خارجی تبار معتقدند که فرصت دادن به چنین بازیکنانی حق استعدادهای جوان خالص بومی را ضایع خواهد کرد و حتی به قیمت تضعیف تیمملی نباید چنین فرصتی را به بازیکنان خارجی یا خارجی تبار داد. موضوع مهمی که معمولا در این نوع نگرشها و برخوردهای انتقادی با بازیکنان مقیم خارج یا خارجی تبار کمتر مورد توجه قرار میگیرد، لحن و رویکرد آشکار و نهان، آگاهانه یا ناآگاهانه خارجی ستیزانه یا حتی نژادپرستانه این اظهارات است. اگر یک بازیکن از حقوق شهروندی و تابعیت رسمی یک کشور برخوردار است و قوانین مدنی شامل او میشود، هیچ قانونی نباید و نمیتواند به بهانه اقامت در خارج، تولد در خارج، عدم تسلط به زبان رسمی کشور و سابقه نه چندان زیاد اقامتش در کشور مانع دعوت و بازی او در تیمملی آن کشور شود.
طبیعی است که این موضوع ربطی به سیاست قطری گونه خرید بازیکنان خارجی و اعطای مصنوعی تابعیت به آنان ندارد و نباید با این توجیه مانع رسیدن به حق بازیکنان زبده و قابل خارجی تبار یا مقیم خارج در تیمهای ملی تحت شرایط کاملا برابر و شفاف و به دور از تبعیض شد. ملاک انتخاب باید شایستگی فنی باشد و این انتخاب حتما باید رقابتی در فضای فرصت برابر و به دور از هر تبعیض و ملاک غیرفنی صورت گیرد.