هایپرکلابز : اسم : امیر حسین صادقی
تاریخ تولد : ۱۵/۹/۱۳۶۰
محل تولد : تهران
زادگاه : تهران، ایران
اصلیت: نیشابوری : وضعیت تاهل: متاهل
تاریخ ازدواج : ۱/۶/۱۳۸۴ / ساعت ۱۹ـ۲۲ / سالن کشتی پارک ارم
حاصل ازدواج : ۱ پسر به نام امیر مهدی
باشگاه کنونی : استقلال تهران
شمارهٔ پیراهن: ۴
پُست : دفاع
امیر حسین صادقی (زادهٔ ۱۵ شهریور سال ۱۳۶۰) بازیکن فوتبال ایرانی است که در پست دفاع بازی میکند. صادقی اکنون در عضویت باشگاه استقلال تهران است.وی یک خواهر و برادر بزرگتر از خود و یک خواهر و برادر کوچکتر از خودش دارد وی همچنین متاهل و دارای یک فرزند پسر میباشد.
زندگی ورزشی
فوتبالش را در تیم تخت جمشید با مربیگری مجید مالمیر در دسته دوم جوانان تهران شروع کرد و به مدت ۲ سال در این تیم بود، در سال ۱۳۷۵ به تیم جوانان شاهین تهران پیوست با مربیگری داوود جلیلی و علی یزدانبخش ،۲ سال درتیم شاهین فعالیت داشت و در آن سال به تیم ملی جوانان ایران توسط مهدی مناجاتی دعوت شد در سال ۱۳۷۷ به تیم مقاومت تهران با مربیگری زنده یاد محسن آقازاده، بابا رضی و نقوی جهت گذراندن خدمت سربازی پیوست و تا سال ۱۳۷۹ در تیمهای امید و بزرگسالان مقاومت بازی کرد در سال ۱۳۷۹ و با دید صمد مرفاوی به امیدهای استقلال دعوت شدو در سال ۱۳۸۰ برای تیم بزرگسالان استقلال بازی کرد
صادقی پس از چندین سال عضویت در باشگاه استقلال تهران، در فصل ۸۷-۸۸ به باشگاه مس کرمان پیوست اما دوباره به تیم استقلال بازگشت. در لیگ یازدهم وی به تیم تراکتور سازی تبریز پیوست و بعد از یک فصل حضور در این تیم در لیگ دوازدهم بار دیگر به استقلال برگشت
او در جام جهانی ۲۰۰۶ فوتبال آلمان به همراه تیم ملّی ایران حاضر بود.امیرحسین صادقی در هر سه بازی ایران در جام جهانی ۲۰۰۶ فوتبال آلمان، جز نفرات ذخیره و نمکتنشین تیم ملّی ایران بود.
در جام جهانی ۲۰۱۴ برزیل امیرحسین صادقی در هر سه بازی تیم ملی ایران حضور کامل نود دقیقهای داشت و نمایش چشمگیر وی باعث شد تا پایگاه «بلیچر ریپورت» او را یکی از ۲۵ شگفتی جام جهانی قلمداد کنند.
امير حسين صادقي تاريخ تولدش در شناسنامه 15 شهريور سال 1360 آمده است. اما در اصل متولد 15 آذر همين سال است ايشان در بيمارستان مادر تهران به دنيا آمده در يك خانواده هفت نفره،يك خواهر و برادر بزرگتر از خود و يك خواهر و برادر كوچك تر از خودش دارد.او فرزند وسطي خانواده صادقي است. اصليت پدر شان نيشابوري است و تا 13 سالگي در مدرسه راهنمايي شهيد قره چلو مقطع دوم راهنمايي درس خوانده اند، و دوران دبيرستان خود را در علامه طباطبايي در خيابان معلم ادامه دادند به بخاطر شغل پدر در قرچك ورامين سكونت داشتند. بعد در منطقه هفت ميدان شهيد نامجو اقامت داشتند
ازدواج
امير حسين صادقي در اول شهريور ماه سال 1384 ازدواج كرد.و نكته قابل توجه اين بود مراسم عروسي دو برادر باهم در يك شب برگزار شد.حاصل ازدواج امير حسين با همسرش يك فرزند پسر در تاريخ 1385.09.04 به نام اميرمهدي است
تيم هاي امير حسين صادقي
اولين تيم تيمه پدرش بود. بعد به تيم تخت جمشيد با مربيگري مجيد مالمير در دسته دوم جوانان تهران به مدت 2 سال رفت ، در سال1375 به تيم جوانان شاهين تهران پيوست با مربيگري داوود جليلي و علي يزدانبخش ، 2 سال درتيم شاهين فعاليت داشت و در آن سال به تيم ملي جوانان ايران توسط مهدي مناجاتي دعوت شد در سال 1377 به تيم مقاومت تهران با مربيگري زنده ياد محسن آقازاده ، بابا رضي و نقوي جهت گذراندن خدمت سربازي پيوست و تا سال 1379 در تيمهاي اميد و بزرگسالان مقاومت بازي كرد در سال 1379 و با ديد خوب صمد مرفاوي به اميد هاي استقلال دعوت شدو در سال 1380 براي تيم بزرگسالان استقلال بازي كرد.
ورود به فوتبال از زبان امیر حسین صادقی
اهل تهرانم ومتاهلم.۲برادر و۲خواهر دارم وفرزند سوم خانواده هستم.هر دو برادرم هم فوتبالیست بودند که یکی از آنها الان خیاطی کار میکند ودیگری هم فروشگاه ورزشی دارد.من از کودکی عاشق فوتبال بودم پدرم هم یک تیم فوتبال داشت که در آن تمرین میکردم البته آن زمان فقط دور زمین می دویدم ومن را به داخل زمین راه نمی دادند ولی بعد از چند سال یک تیم دسته دومی ازمن دعوت کردواز آن تیم بود که فوتبال باشگاهی من شروع شد.حدود سه سال در آن باشگاه توپ زدم.در دوران سربازیم هم در تیم پیام مقاومت توپ زدم ویک روز که در تپه های داودیه می دویدم تیم امید استقلال در آنجا تمرین میکرد که مربی تیم من را دید ودعوتم کرد تا به تیم امید استقلال بروم واز تیم امید هم به بزرگسالان استقلال اومدم.
خب حالا میریم سراغ مصاحبه با امیر حسین صادقی
در خانوادهتان چند فرزند هستيد؟
ما پنج فرزند هستيم كه دو برادر و دو خواهر دارم. درمجموع خانواده پرجمعيتي هستيم و هميشه خانواده شلوغي داريم.
تو بچه چندم هستي؟
من بچه وسطي هستم، بچه سومم!
معمولا بچههاي وسط مظلوم واقع ميشوند، تو هم چنين شرايطي داشتي؟
اتفاقا من خيلي شيطان بودم و آنقدر اذيت ميكردم كه همه از دست من عاصي بودند. هيچكس نميتوانست من را مهار كند و مادرم هميشه دنبال من ميگشت و واقعا نميدانستند از دست من چه كار كنند...
مادرت بين بچههايش فرق نميگذاشت؟
نه! اصلا، مادرم به تمام بچههايش به يك چشم نگاه ميكرد و هيچ فرقي نميگذاشت. در خانواده ما خبري از تبعيض و فرق نبود. به همين خاطر از اين لحاظ هيچ مشكلي نداشتيم و هيچوقت به يكديگر حسودي نميكرديم.
رابطه مادر و همسرت چطور است؟
ارتباطشان از من هم بهتر است. خدا را شكر خيلي با هم صميمي هستند و اين مسئله بعضي اوقات به ضرر من تمام ميشود!
يعني دست به يكي ميكنند؟!
دقيقا! همكاري آنها بينظير است و خودم هم نميدانم بايد براي فروپاشي اتحادشان چه كار كنم!
در اين مواقع چه كار ميكني؟
فقط شنونده هستم، چون كار ديگري از دستم برنميآيد!
اين ارتباطها واقعا صميمانه است يا شعار ميدهي؟!
كاش شعار بود! ]باخنده[ اما واقعيت دارد!
از اين مسئله ناراحت هستي؟
بهخدا نه! چون اينطوري همه چيز خوب است.
بهترين كادويي كه گرفتي، چه بوده است؟
دو تا انگشتر خيلي زيبا از خانمم هديه گرفتم، اما هر دو تا را گم كردم!
همسرت ناراحت نشد؟
فقط ترجيح داد كه ديگر برايم هديه نگيرد!
وقتي در كرمان بودي دوري از خانواده مخصوصا مادرت سخت نبود؟
همسرم هميشه به مادرم سر ميزند و اتفاقا ارتباطش صميميتر از عروسهاي ديگر با مادرم است!
اين مسئله به نفع توهم هست!
مسلما!
هنوز هم خانهپدري، خانه اميدت است؟
بله، هميشه با خواهر و برادرهايم دور هم جمع ميشويم تا پدر و مادرم احساس تنهايي نكنند. با اينكه برادركوچكترم طبقه پايين خانه مادرم زندگي ميكند، اما بيشتر حرفهايش را به من ميزند و اكثرا به خانه آنها ميروم.
مادرت پرسپوليسي است يا استقلالي؟
هيچكدام، هرجا كه من باشم طرفدار آن تيم است.
شغل مادرت چيست؟
مادرم خانهدار است و تمام زندگيش را صرف بزرگ كردن فرزندانش كرده است.
اميرمهدي پسرت طرفدار فوتبال هست؟
معتقد است كه طرفدار جومونگ است و يك شمشير دستش ميگيرد و ميخواهد همه را بكشد! اما از آنجايي كه همسرم هم و مربي بسكتبال است دوست داريم، اميرمهدي هم ورزشكار شود ولي فعلا بايد شمشير را از دستش بگيريم!
نكند خودتان شمشير به دستتان بگيريد؟
خدا نكند! اما بعضي وقتها مجبوريم با اميرمهدي بازي كنيم.
رابطه خواهرها و همسرت هم به اين خوبي است؟
حرف ندارد! خانواده ما نمونه است و روابط عالي با يكديگر داريم خدا را شكر، همه ما ازدواج كرديم و مادرم ديگه غصه سروسامان دادن ما را نميخورد.
هنوز هم با مادرت درد و دل ميكني؟
سعي ميكنم مادرم را درگير زندگي شخصيام نكنم چون مادرم غصه ميخورد. بيشتر درخصوص خوشيها و شاديها با مادرم صحبت ميكنم.
غذاي مادرت خوشمزدهتر است يا همسرت؟
چه بگويم؟! دستپخت هر دو خوب است. اگر بگويم دستپخت مادرم بهتر است دروغ گفتهام. اما هركدام دستپخت خودشان را دارند و بعضي وقتها غذاي مادرم خوشمزهتر است چون تجربه بيشتري دارد. البته دست پخت ما در همسرم را هم دوست دارم.
سليقه همسرت را بيشتر قبول داري يا مادر خودت و يا مادر همسرت؟
چون همسرم جوانتر است، سليقه او را بيشتر ميپسندم. ولي خدايي سليقه همه آنها خوب است.
اگر با همسرت دچار اختلاف شدي با مادرت در ميان ميگذاري؟
بالاخره در هر خانوادهاي مشكل پيش ميآيد، اما گفتم كه ترجيح ميدهم خودم حلش كنم تا مادرم را در جريان بگذارم. دعوا نمك زندگي است، خوشبختانه خوشيهاي زندگي ما بيشتر است.
مادرت اميرمهدي را بيشتر از نوههاي ديگرش دوست دارد؟
نميدانم! اما حسابي اميرمهدي را تحويل ميگيرد و به او بد نميگذرد.
اگر حرف خاصي باقيمانده، بگو؟
از شما تشكر ميكنم .