1 
داستان کوتاه ( اشک های ندامت ) قسمت دوم 1394/11/13 10:15:51 ق.ظ
ناهید آهی کشید و سرش را پائین انداخت.وکیل مدافع که پیدا بود تحت تاثیرصحبت ها و مشکلات زندگی وی قرارگرفته، لیوان آبی را نوشید و اشاره کرد که وی به صحب...
داستان کوتاه ( اشک های ندامت ) قسمت اول 1394/11/13 10:06:54 ق.ظ
اشکهای ندامتمادر کنار ناهید نشسته و پلکهایش سنگین شده بود. جاده ی طولانی و خاکستری رنگ، انگارانتهایی نداشت و پدر هرازگاهی ازآینه به ناهید خیره شده و د...
داستان کوتاه اشکهای ندامت 1393/11/07 11:50:47 ق.ظ
اشکهای ندامتسکوت و سیاهی سلول انفرادی دقایق سختی را برایش رقم زده بود.انگارشب قرارنبود تمام شود! ترس و دلهره درونش را چنگ میزد و تند تند نفس عمیق می ک...
1