هایپرکلابز :
امیر جعفری
در سینما نابرابری بیداد میکند
گِله دارد از باندبازی، از رقابت نابرابر، از بیرحمی آدمها به همدیگر، از تقلید، از انتخابهایی که فکر میکرد درست است اما...
به گزارش ايسنا؛ امیر جعفری این روزها نمایش «پاییز» به کارگردانی نادر برهانی مرند را پس از 12 سال دوباره روی صحنه دارد، کاری که انجام دوباره آن را ریسک میداند اما استقبال تماشگران نشان میدهد ریسک این گروه جواب داده است.
به بهانه اجرای دوباره این نمایش سراغ این بازیگر رفتیم ، وی با این حال درباره شرایط فعلی برنامههای تلویزیون با بیان اینکه باید کارهایی مثل «پایتخت» ساخته شود،خاطرنشان کرد: الان مردم کمتر تلویزیون را نگاه میکنند و باید تمهیدی اندیشیده شود چون «جِم» در حال تاختن است و این واقعیتی است که نمیشود، انکار کرد.
امیر جعفری همچنین از نمایش «پاییز»، تئاتر و سینما و برخی فیلمهایش که حتی متوجه اکران آنها هم نشده است، سخن گفت که مشروح آن را در ادامه میخوانیم:
این بازیگر ابتدا درباره تفاوت نمایش «پاییز»ی که سال 1393 روی صحنه رفته با آنچه بیش از 10 سال قبل یعنی در سال 1381 اجرا شد، گفت:اولین تفاوت این است که سنم بالاتر رفته است. آن مقطع سنم زیر 30 سال بود ولی الان 40 سالم شده است. وقتی هم به 40 سالگی میرسی ناخودآگاه پختگی را حس میکنی. یک مساله مهم دیگر هم این است که در این نمایش انرژیام خوب بود، درحالی که فکر میکردم کم بیاورم ولی نیاوردم.
جعفری درباره اینکه آیا پس از گذشت این چند سال، دیدگاهاش نسبت به آنچه «پاییز» مطرح میکند با توجه به شرایط فرهنگی، سیاسی و اجتماعی امروز تغییری کرده است؟ بیان کرد: دیدگاه من فرقی نکرده و همان است. هنوز برایم جنگ و بچههای جبهه ارزشمند هستند و تا عمر دارم صحنههای جنگ یادم نمیرود، اما دیدگاه کسانی عوض شده که اصلا آن دوران را ندیدهاند. بچههای دهه 80 یا آنهایی که زمان جنگ 6-7ساله بودند هیچ تصوری از جنگ ندارند و باید الان نظر و تصور آنها را پرسید.
او افزود: باید یک جوان 18 ساله و یک فرد 40 ساله را کنار هم آورد و نظراتاشان را جویا شد، چون من که همان آدم هستم و نگاهم عوض نشده است، هنوز اسطوره برای من شهید همت، جهانآرا، باکریها و خرازیها هستند، برای تیشرتی که میپوشم عکس عباس دوران را میزنم، ولی جوان امروز عکس یک خواننده آمریکایی را میزند. به همین دلیل می گویم دیدگاه من نه تنها عوض نمیشود بلکه هر چه جلوتر میروم، فکر میکنم کسانی که در جبهه، رشادت به خرج دادند چه موجودات عجیب و غریبی بودند.
جعفری درباره اینکه آیا اجرای دوباره یک نمایش موفق را ترسناک نمیدانست، پس از واکنش همراه با خنده ایوب آقاخانی که گفت،«مخصوصا وقتی قبلا من روبرویت بودم و الان دیگر نیستم» بیان کرد: این کار ریسک بود و ما هم با ریسک جلو آمدیم. البته اینکه الان این ریسک جواب داده یا نه را باید از تماشاچی پرسید، ولی خودم همیشه نگران بودم و به نادر (برهانیمرند) میگفتم، یعنی آن موفقیت دوباره تکرار میشود؟
بازیگر نمایشهای «یک دقیقه سکوت» و «رژیستورها نمیمیرند» ادامه داد: به هر حال زمان که جلو میرود، خیلی چیزها هم عوض میشود. چند روز قبل به همسرم (ریما رامینفر) میگفتم که بیا «همان همیشگی» را دوباره اجرا کنیم ولی او دیگر «همان همیشگی» را (برای اجرای دوباره) دوست ندارد. در واقع فکر میکنم این نمایش آن موقع کار خوبی بود، اما الان اینقدر کارهای متفاوت توسط نسل جوان اجرا شده که آدم میترسد یک کار قدیمی را دوباره تکرار کند. تازه معلوم هم نیست تماشاگر کار را دوباره دوست داشته باشد، این نوع کار فقط یک ریسک است.
او اظهار کرد: البته یک مسالهای هم هست که باید به آن اشاره کنم و آن هم اینکه گاهی در جامعه جریانی مُد میشود و همه دنباله رو آن میشوند، مثلا یک دفعه "چگوآرا" مد میشود و روی پیراهن همه "چگوارا" میبینی. این اتفاق آدم را یاد شعر مولانا میاندازد که میگوید،« خلق را تقلیدشان بر باد داد، ای دو صد لعنت بر این تقلید باد». این شرایط در تئاتر هم وجود دارد. مثل زمانی که یک کاری میگیرد و تماشاچی زیادی هم از آن استقبال میکند، اما یکسری روشنفکرنما میگویند این کار که چیپ است و فقط برای خنده است و ... .
جعفری که اتفاقا نقشهای متفاوتی از طنز گرفته تا جدی را در سینما، تئاتر و تلویزیون بازی کرده است، با اشاره به اینکه این اتفاق و این نوع برخوردها خیلی در حال تکرار شدن است، ادامه داد: این بد است که ما به هم رحم نمیکنیم، چون من هم ممکن است یکسری تئاترها را ببینم و خوشم نیاید، اما وقتی میبینم تماشاچی راضی بیرون میآید، میگویم این خودش یک موفقیت است.
بازیگر فیلمهای «بیپولی» و «قارچ سمی» اضافه کرد: متاسفانه در سینما هم همین اتفاق میافتد و این مسئله مدتی است بین هنرمندان رواج پیدا کرده است، گرچه در تئاتر شرایط فرق میکند، چون تئاتر فقط با تماشاچی معنی میدهد. من اگر در یک تئاتر کار کنم و ببینم تماشاگر ندارد به کارگردان میگویم که «ببخشید، من نیستم»، چون فکر میکنم در آن شرایط حق یک نفر دیگر یا تماشاچیهایی که میخواهند بیایند اینجا (سالن نمایش) و لذت ببرند را ضایع میکنم.
وی در ادامه این بحث یادآور شد: زمانی که «شکلک» را اجرا میکردیم بازار سیاه برای آن ایجاد شد و بلیت آزاد خرید و فروش میکردند. این اتفاقا خیلی قشنگ بود، البته نمیگویم بازار سیاه خوب است اما قشنگی اتفاق در این بود که مردم علاقه نشان دادند و از کار استقبال کردند.