باران بهانه بود تا تو زیر چتر من تا انتهای کوچه بیایی- هایپرکلابز

 باران بهانه بود تا تو زیر چتر من تا انتهای کوچه بیایی- هایپرکلابز هایپرکلابز :

باران بهانه بود تا تو زیر چتر من تا انتهای کوچه بیایی
نذار امشبم با يه بغض سر بشه
بزن زير گريه چشات تر بشه
بذار چشماتو خيلي آروم رو هم
بزن زير گريه سبك شي يه كم
يه امشب غرور و بذارش كنار
اگه ابري هستي با لذت ببار
هنوزم اگه عاشقش هستي كه
نريز غصه ها تو قلبت ديگه
غرورت نذار ديگه خستت كنه
اگر نيست بايد دل شكستت كنه
نمي توني پنهون كني داغوني
نمي توني يادش نباشي به اين آسوني
هنوز عاشقي و دوسش داري تو
نشونش بده اشكاي جاري تو
نمي توني پنهون كني داغوني
نمي توني يادش نباشي به اين آسوني
:باران بهانه بود تا من
تری گونه هایت را پس بزنم
باران بهانه بود تا جز تو با کسی راه نروم
باران بهانه بود تا روی شیشه ای دم دار
اسم قشنگ تو را با واژه فریاد بزنم
باران بهانه بود آری!
تا با تو زیر یک چتر بروم
باران بهانه شد تا من حرف دلم را بزنم!
باران بهانه بود
تا پیش من بمانی و با تو این شب را به پایان ببرم
احساس بین ما پیچیده می نمود
باران بهانه شد و کنون در عشق غوطه ورم
اشکم که از غم تو بر گونه ام دوید
باران بهانه شد و پوشاند چشم ترم
لال بودم پیش از این در محضر عشقت
باران بهانه شد و به شعر باز شد دهنم!
در کلبه ی عشقم چیزی که کم نبود
باران بهانه شد و سقفی به خانه زدم!
باران بهانه بود
باران که کاره نبود!
همه ی حرفم این بود
که عاشق تو منم!
و این خورشید نیمه‌کاره‌ی پشت کوه،
جان من است که بالا می‌آید...
شعر: علی مسعودی‌نیا

منبع :http://hyperclubz.com

ارسال مطلب به هایپرکلابز

انتخاب كلوب :  
نوع مطلب :
ارسال مطلب