حسرت دیدار- هایپرکلابز

محبوبه طلعتی 8 سال پیش
حسرت دیدار- هایپرکلابز هایپرکلابز :

آینـه مـَرد
گامی دو بر تیره ی خاک
برون جسته از ثانیه ها
نه شاداب و گل افشان
که خردمندی نیابی شادمانه

سلام ای پیر چنگی
که رانی خامه بر چامه
هژیر و ژرف اندیش
بسان مادران بوم
یا بومادران بر بوم نقاشی
که پیمان بر پرند آسمانی
ببندی بر نکوهش
در جهان خشکسال
که در آن تک درختی سبز
بوده در تنور روشن اندیشه ی گرم خداوندی
چنان شاخش کشیده تا دل من
که پرٌ عشقم از نازش بسوزد

منم آنک
بسان مرغکی مغموم
پریشان دیده در کابوس این بوم
سرایم کو به کو بر کوی هر خان اش شب و روز

هماوردا !
سلامت را شنیدم یا که نه
پاسخ به اوج قله ی ابروی مشکینت

مرا هرگز شناسی یا که نه؟
دانی که ام؟ بشنیده ای نامم؟
تو دانی من «امید»م یا که دیگر؟

مرا در عمر کوتاهم
فقط یک جرعه ی نوش نگاهت بس
که تا تن در ختن دارم
چونان پروانه ای شیدا
غرور آمیز و دست افشان
به سوزت من بسازم
به سازت من بسوزم ...

منبع :http://es7.blogfa.com/

ارسال مطلب به هایپرکلابز

انتخاب كلوب :  
نوع مطلب :
ارسال مطلب