هایپرکلابز :
در بستر بیماری دل خسته و نالانم
یک بار زتنهایی یک لحظه ز درد نالم
از روز نخست مادر آمد بر با لینم
با همسر من گردید همسنگر و همدردم
تا ناله زدم از درد چشمان پرستارش
پی جوی من خسته تا که زچه نالانم
هر لحظه گشودم چشم چشمان پرستارم
چون گوهر تابانی دیدم به نظر کردن
72/6/9 دسترنج