![داستان کوتاه ( باجه تلفن کارتی )]( "داستان کوتاه ( باجه تلفن کارتی )")
داستان کوتاه ( باجه تلفن کارتی )
باجه تلفن کارتی
روزی که بالاخره موفق شدم مدرک کارشناسی رو بگیرم، ازخوشحالی روی پا بند نبودم! مادرم بزرگهای فامیل رو دعوت کرده و یه شام مفصل تدارک دیده بود که به اصطلاح جشن فارغ التحصیلی من باشه و هم...
داستان کوتاه ( باجه تلفن کارتی )
باجه تلفن کارتی
روزی که بالاخره موفق شدم مدرک کارشناسی رو بگیرم، ازخوشحالی روی پا بند نبودم! مادرم بزرگهای فامیل رو دعوت کرده و یه شام مفصل تدارک دیده بود که به اصطلاح جشن فارغ التحصیلی من باشه و هم...
![شما هیچ وقت شکسپیر نمی شوید]( "شما هیچ وقت شکسپیر نمی شوید")
شما هیچ وقت شکسپیر نمی شوید
جویس کرول اوتس: سال هاست که در آمریکا کلاس های نویسندگی خلاق برگزار می شوند و من یکی از قدیمی ترین نویسنده هایی هستم که به شکل مستمر ادبیات خلاق درس داده ام که اوج و شکوهش را هم از دانشگاه پرینستون ...
شما هیچ وقت شکسپیر نمی شوید
جویس کرول اوتس: سال هاست که در آمریکا کلاس های نویسندگی خلاق برگزار می شوند و من یکی از قدیمی ترین نویسنده هایی هستم که به شکل مستمر ادبیات خلاق درس داده ام که اوج و شکوهش را هم از دانشگاه پرینستون ...
![داستان کوتاه (( روباه پیر ))]( "داستان کوتاه (( روباه پیر ))")
داستان کوتاه (( روباه پیر ))
روباه پیر
روزی روزگاری در جنگلی روباه پیری زندگی می کرد. .. بیشترروباه ها از او فاصله گرفته و تنهایش گذاشته بودند و بعضی از روباه ها حتی گاهی اطرافش جمع شده و باالقاب زشت آزارش می دادند! اما روباه پی...
داستان کوتاه (( روباه پیر ))
روباه پیر
روزی روزگاری در جنگلی روباه پیری زندگی می کرد. .. بیشترروباه ها از او فاصله گرفته و تنهایش گذاشته بودند و بعضی از روباه ها حتی گاهی اطرافش جمع شده و باالقاب زشت آزارش می دادند! اما روباه پی...
![شاهکارهایی که نمی‌شناسیم]( "شاهکارهایی که نمی‌شناسیم")
شاهکارهایی که نمی‌شناسیم
در طول تاریخ ادبیات کلاسیک و معاصر کم نبودند نویسندگانی که دست به خلق آثار برجسته‌ای زدند اما ماحصل کار آن‌ها هیچ‌گاه آن‌گونه که باید دیده نشد و همیشه زیر سایه سنگین آثار نویسندگان بزرگ و سرشناس در کت...
شاهکارهایی که نمی‌شناسیم
در طول تاریخ ادبیات کلاسیک و معاصر کم نبودند نویسندگانی که دست به خلق آثار برجسته‌ای زدند اما ماحصل کار آن‌ها هیچ‌گاه آن‌گونه که باید دیده نشد و همیشه زیر سایه سنگین آثار نویسندگان بزرگ و سرشناس در کت...
![کتابی درباره مهندسی فرهنگی]( "کتابی درباره مهندسی فرهنگی")
کتابی درباره مهندسی فرهنگی
کتاب «مهندسی فرهنگی کشور» که توسط مهدی ناظمی اردکانی نگاشته شده است توسط نشر ساقی به چاپ رسید.
مطالب تهیه‌شده در این مجموعه که در نه فصل تدوین شد درآمدی بر مهندسی فرهنگ و مهندسی فرهنگی کشور است. تلاش...
کتابی درباره مهندسی فرهنگی
کتاب «مهندسی فرهنگی کشور» که توسط مهدی ناظمی اردکانی نگاشته شده است توسط نشر ساقی به چاپ رسید.
مطالب تهیه‌شده در این مجموعه که در نه فصل تدوین شد درآمدی بر مهندسی فرهنگ و مهندسی فرهنگی کشور است. تلاش...
![داستان کوتاه (( آرزوی کوچک ))]( "داستان کوتاه (( آرزوی کوچک ))")
داستان کوتاه (( آرزوی کوچک ))
آرزوی کوچک
-بازم که این دختر تنبل گرفته خوابیده! چرا بیدارش نمی کنی بره سرکارش؟!
-هوا سرد شده، آخرای پاییزه. این طفلی هم لباس درست و حسابی که نداره. دیروزفکرکنم سرما خورده، گفتم اگه اجازه بدی ام...
داستان کوتاه (( آرزوی کوچک ))
آرزوی کوچک
-بازم که این دختر تنبل گرفته خوابیده! چرا بیدارش نمی کنی بره سرکارش؟!
-هوا سرد شده، آخرای پاییزه. این طفلی هم لباس درست و حسابی که نداره. دیروزفکرکنم سرما خورده، گفتم اگه اجازه بدی ام...
![داستان کوتاه (( مسافر ))]( "داستان کوتاه (( مسافر ))")
داستان کوتاه (( مسافر ))
مسافر
-منصوره؟ منصوره؟!
-چیه بابا؟ چرا خونه رو گذاشتی روسرت؟ باز ما خواستیم یه جایی بریم ها! ببین اگه گذاشتی با اعصاب آروم حاضربشم!
-خب اون پیراهن طوسی رو میخوام که به کت و شلوارم میخوره! کجا گذاش...
داستان کوتاه (( مسافر ))
مسافر
-منصوره؟ منصوره؟!
-چیه بابا؟ چرا خونه رو گذاشتی روسرت؟ باز ما خواستیم یه جایی بریم ها! ببین اگه گذاشتی با اعصاب آروم حاضربشم!
-خب اون پیراهن طوسی رو میخوام که به کت و شلوارم میخوره! کجا گذاش...
![داستان کوتاه ( انتظار) قسمت دوم]( "داستان کوتاه ( انتظار) قسمت دوم")
داستان کوتاه ( انتظار) قسمت دوم
بعدازمهمونی اون روز هم مرتبا" تلفن خانه زنگ می خورد و همه شده بودند دکتر و دلسوزهمسر بنده!
((اعظم ، اینایی که بهت میگم بخور برات خوبه!))
((اعظم جان ، نبینم اون کار رو انجام بدی ها خطرناکه!))
...
داستان کوتاه ( انتظار) قسمت دوم
بعدازمهمونی اون روز هم مرتبا" تلفن خانه زنگ می خورد و همه شده بودند دکتر و دلسوزهمسر بنده!
((اعظم ، اینایی که بهت میگم بخور برات خوبه!))
((اعظم جان ، نبینم اون کار رو انجام بدی ها خطرناکه!))
...
![داستان کوتاه ( انتظار ) قسمت اول]( "داستان کوتاه ( انتظار ) قسمت اول")
داستان کوتاه ( انتظار ) قسمت اول
یه بار دیگه دستم رو گذاشتم روی دکمه ی آیفون و منتظرموندم، کوچه نسبتا" خلوت بود و زنی چادری که بچه ی کوچکی را بغل داشت عبور می کرد . پسرکی هم به دنبالش می دوید و برای بچه ادا درمی آورد و بازی می ...
داستان کوتاه ( انتظار ) قسمت اول
یه بار دیگه دستم رو گذاشتم روی دکمه ی آیفون و منتظرموندم، کوچه نسبتا" خلوت بود و زنی چادری که بچه ی کوچکی را بغل داشت عبور می کرد . پسرکی هم به دنبالش می دوید و برای بچه ادا درمی آورد و بازی می ...
![چشمهایش اثر بزرگ علوی]( "چشمهایش اثر بزرگ علوی")
چشمهایش اثر بزرگ علوی
چشمهایش نام رمانی از بزرگ علوی است که برای نخستین بار در سال ۱۳۵۷ خورشیدی منتشر شد. بزرگ علوی در این رمان روش استعلام و استشهاد را به کار برده، بدین‌گونه که قطعات پراکندهٔ یک ماجرا را کنار هم گذاشته و...
چشمهایش اثر بزرگ علوی
چشمهایش نام رمانی از بزرگ علوی است که برای نخستین بار در سال ۱۳۵۷ خورشیدی منتشر شد. بزرگ علوی در این رمان روش استعلام و استشهاد را به کار برده، بدین‌گونه که قطعات پراکندهٔ یک ماجرا را کنار هم گذاشته و...
|
|