داستان کوتاه ( اشک های ندامت ) قسمت دوم
ناهید آهی کشید و سرش را پائین انداخت.
وکیل مدافع که پیدا بود تحت تاثیرصحبت ها و مشکلات زندگی وی قرارگرفته، لیوان آبی را نوشید و اشاره کرد که وی به صحبتهای خود ادامه دهد.
ناهید ادامه داد:
-برادرم...
داستان کوتاه ( اشک های ندامت ) قسمت دوم
ناهید آهی کشید و سرش را پائین انداخت.
وکیل مدافع که پیدا بود تحت تاثیرصحبت ها و مشکلات زندگی وی قرارگرفته، لیوان آبی را نوشید و اشاره کرد که وی به صحبتهای خود ادامه دهد.
ناهید ادامه داد:
-برادرم...
داستان کوتاه ( اشک های ندامت ) قسمت اول
اشکهای ندامت
مادر کنار ناهید نشسته و پلکهایش سنگین شده بود. جاده ی طولانی و خاکستری رنگ، انگارانتهایی نداشت و پدر هرازگاهی ازآینه به ناهید خیره شده و درحالیکه سعی داشت با لبخندی ساختگی خستگی اش را ...
داستان کوتاه ( اشک های ندامت ) قسمت اول
اشکهای ندامت
مادر کنار ناهید نشسته و پلکهایش سنگین شده بود. جاده ی طولانی و خاکستری رنگ، انگارانتهایی نداشت و پدر هرازگاهی ازآینه به ناهید خیره شده و درحالیکه سعی داشت با لبخندی ساختگی خستگی اش را ...
12 کتاب جدید در حوزه سواد رسانهای
12 کتاب در حوزه سواد رسانه ای با حضور نویسندگان و اساتید برجسته ارتباطات رونمایی می شود.
مراسم رونمایی از این مجموعه 12 جلدی سه شنبه 15 دی با حضور دکتر سعیدرضا عاملی استاد گروه ارتباطات دانشکده ...
12 کتاب جدید در حوزه سواد رسانهای
12 کتاب در حوزه سواد رسانه ای با حضور نویسندگان و اساتید برجسته ارتباطات رونمایی می شود.
مراسم رونمایی از این مجموعه 12 جلدی سه شنبه 15 دی با حضور دکتر سعیدرضا عاملی استاد گروه ارتباطات دانشکده ...
آری رويا هايم ! یک متن ادبی زیبا
آری يادم امد...سالها بود می انديشيدم.....
اينهمه غم ز کجا پيدا شد.....ناگهان ...؟!
يادم امد.......رويا ها به روی دوشم سنگينی ميکرد..
خسته بودم از اينهمه رويای تلخ... نا فرجام....
ياری ام...
آری رويا هايم ! یک متن ادبی زیبا
آری يادم امد...سالها بود می انديشيدم.....
اينهمه غم ز کجا پيدا شد.....ناگهان ...؟!
يادم امد.......رويا ها به روی دوشم سنگينی ميکرد..
خسته بودم از اينهمه رويای تلخ... نا فرجام....
ياری ام...
چاپ کتاب نبرد من اثر آدولف هیتلر پس از 60 سال
پس از شصت سال از منع قانونی انتشار کتاب «نبرد من» اثر آدولف هیتلر از ابتدای سال جاری مسیحی این منع قانونی برداشته شد.
«نبرد من» نوشته آدولف هیتلر، برای نخستین بار پس از شصت سال از سقوط حکومت حزب ...
چاپ کتاب نبرد من اثر آدولف هیتلر پس از 60 سال
پس از شصت سال از منع قانونی انتشار کتاب «نبرد من» اثر آدولف هیتلر از ابتدای سال جاری مسیحی این منع قانونی برداشته شد.
«نبرد من» نوشته آدولف هیتلر، برای نخستین بار پس از شصت سال از سقوط حکومت حزب ...
داستان کوتاه ( دستفروش ) قسمت پایانی
**
بعد ازگذشت آن شب خاطره انگیز، آرش وسیما در پی هر فرصتی با یکدیگرملاقات کرده و یا تلفنی صحبت می کردند و کم کم آشنایی آنها تبدیل به عشقی عمیق شد.
آرش شبها تا دیرهنگام به سیما فکر می کرد و او نیز لح...
داستان کوتاه ( دستفروش ) قسمت پایانی
**
بعد ازگذشت آن شب خاطره انگیز، آرش وسیما در پی هر فرصتی با یکدیگرملاقات کرده و یا تلفنی صحبت می کردند و کم کم آشنایی آنها تبدیل به عشقی عمیق شد.
آرش شبها تا دیرهنگام به سیما فکر می کرد و او نیز لح...
داستان کوتاه ( دستفروش ) قسمت اول
دستفروش
شب جمعه بود و خیابان شلوغ تر از همیشه به نظر می رسید. بازار دستفروش ها انگار رونق بیشتری از شبهای گذشته داشت. آرش در میان تعداد زیادی ازدستفروش های دوره گرد در گوشه ای از پیاده رو بساط کرده و...
داستان کوتاه ( دستفروش ) قسمت اول
دستفروش
شب جمعه بود و خیابان شلوغ تر از همیشه به نظر می رسید. بازار دستفروش ها انگار رونق بیشتری از شبهای گذشته داشت. آرش در میان تعداد زیادی ازدستفروش های دوره گرد در گوشه ای از پیاده رو بساط کرده و...
شعر زیبای دو دستم ساقه سبز دعایت
دو دستم ساقه سبز دعایت
گـل اشـکم نثـار خاک پایـت
دلم در شاخه یاد تو پیچیـد
چو نیلوفر شکفتـم در هوایت
به یادت داغ بـر دل مـی نشانـم
زدیده خون به دامن می فشانم
چو نــی گر نالم از سوز جـدایـی
نیست...
شعر زیبای دو دستم ساقه سبز دعایت
دو دستم ساقه سبز دعایت
گـل اشـکم نثـار خاک پایـت
دلم در شاخه یاد تو پیچیـد
چو نیلوفر شکفتـم در هوایت
به یادت داغ بـر دل مـی نشانـم
زدیده خون به دامن می فشانم
چو نــی گر نالم از سوز جـدایـی
نیست...
باید و نیست.............
تو را خبر زدل بیقرار باید و نیست
غم تو هست ولی غمگسار باید و نیست
اسیر گریه ی بی اختیار خویشتنم
فغان که در کف من اختیار باید و نیست
چو شام غم،دل اندوهگین نباید و هست
چو صبحدم،نفسم بی ...
باید و نیست.............
تو را خبر زدل بیقرار باید و نیست
غم تو هست ولی غمگسار باید و نیست
اسیر گریه ی بی اختیار خویشتنم
فغان که در کف من اختیار باید و نیست
چو شام غم،دل اندوهگین نباید و هست
چو صبحدم،نفسم بی ...
همیشه فاصله ای هست داد از این دارم ......
تو آسمانی و من ریشه در زمین دارم
همیشه فاصله ای هست داد از این دارم
قبول کن که گذشته است کار من از شک
که سالهاست به تنهایی ام یقین دارم
تو نیز دقدقه ات از دقایقت پیداست
مرا ببخش اگر...
همیشه فاصله ای هست داد از این دارم ......
تو آسمانی و من ریشه در زمین دارم
همیشه فاصله ای هست داد از این دارم
قبول کن که گذشته است کار من از شک
که سالهاست به تنهایی ام یقین دارم
تو نیز دقدقه ات از دقایقت پیداست
مرا ببخش اگر...
|
|