هنر و سرگرمی > ادب و هنر

در این گروه مقالات متنوعی در مورد ادب و هنر منتشر می شود. شما می توانید ضمن استفاده از مطالب این گروه ، در تولید محتوای آن به ما کمک کنید و مطالبی که به نظرتان مفید است را برای ما ارسال کنید

1 2 3 4 5  ... 
علی اصغر  حسنی ساطحی
پیامک به همسر پیامک به همسر شوهری یک پیامک به همسرش ارسال کرد : سلام ، من امشب دیر میام خونه ؛ لطفا همه لباسهای کثیف من رو بشور و غذای مورد علاقه ام رو درست کن … ولی پاسخی نیومد ! پیامک دیگری فرستاد : راستی ! یادم رفت بهت ب...
ندا نظام ابادی
طنز : وقتی  در ترافیک گیر می افتیم طنز : وقتی در ترافیک گیر می افتیم چیزهایی که اینجا می‌خوانید چیز خاصی نیست. چند روایت نسبتا معتبر است از روزمرگی‌هایی که همگی با یک هدف تکراری اتفاق می‌افتد… رانندگی در شهرهای بزرگ نه تنها کار چندان راحتی نیست، بلکه از مجموعه کارها...
علی اصغر  حسنی ساطحی
غول چراغ جادو و آخرین آرزو غول چراغ جادو و آخرین آرزو یک روزمسئول فروش، منشی دفتر و مدیرشرکت برای ناهار به سمت سلف سرویس قدم می زدند. ناگهان چراغ جادویی روی زمین پیداکرده، آن را لمس می کنند و غول چراغ ظاهر می شود. غول میگه: من برای هرکدام ازشمایک آرزو ...
محبوبه ........
لحظه های عاشقانه لحظه های عاشقانه زن نصف شب از خواب بیدار می‌‌شود و می‌‌بیند که شوهرش در رختخواب نیست، ربدشامبرش را می‌‌پوشد و به دنبال او به طبقه ی پایین می‌‌رود،و شوهرش در آشپزخانه نشست بود در حالی‌ که یک فنجان قهوه هم روبرویش بود ....
سعیده شریفی
داستان کوتاه/ این همه خوشبختی! داستان کوتاه/ این همه خوشبختی! خسته‌ و کوفته ساعت ده شب رسیدم خونه. یک روز طولانی و پرکار و کلافه کننده را پشت سر گذاشته بودم. ماشین را پارک کردم و از فکر اینکه بالاخره امروز تمام شد خوشحال بودم. د رحالی که از پله‌ها بالا می‌رفتم ف...
سعیده شریفی
همیشه اول نشوید! همیشه اول نشوید! من مسئول روابط عمومی هستم. این عنوان شغلی من در سازمانی است که مشغول به کار هستم. چندی پیش با تغییراتی که در سطح مدیریت انجام شد، مسئولین جدید تصمیم گرفتند موفق‌ترین روابط عمومی را در هر فصل انتخاب کر...
سعیده شریفی
روزی که با پاور بانک آشنا شدم! روزی که با پاور بانک آشنا شدم! چندی پیش یک روز تعطیل با دوستان زدیم به کوه و دشت تاکمی دور از شهر و دودودم آن نفسی تازه کنیم. نیمه‌های روز بود که شارژ گوشی‌ام تمام شد. خوب در دل طبیعت نه برقی بود و نه پریز و دوشاخه‌ای. چاره‌ای نداش...
محبوبه طلعتی
آقا! بیا که بی تو، پریشان شدن بس است. آقا! بیا که بی تو، پریشان شدن بس است. السَّلاَمُ عَلَى بَقِیَّةِ اللَّهِ فِی بِلاَدِهِ وَ حُجَّتِهِ عَلَى عِبَادِهِ ... یا وَصِىَّ الْحَسَنِ وَ الْخَلَفَ الْحُجَّةَ اَیُّهَا الْقاَّئِمُ الْمُنْتَظَرُ الْمَهْدِىُّ یَا بْنَ رَسُولِ اللّه...
سامان طهماسبی
خره و صاحب بی رحم خره و صاحب بی رحم خری با صاحب خود گفت در راه که ای بی رحم بی انصاف بد خواه مرا تا چند زیر بار داری؟ مرا تا چند با جان کار داری خدا مرگت دهد تا شاد گردم ز بند محنتت ازاد گردم ...
معصومه محمودی
داستان طنز کوتاه داستان طنز کوتاه تو اتوبان مشهد-باغچه داشتم ماشين رو با 180 تا گاز ميدادم...يه دفعه خوردم به کمين پليس... تابلو زد که بزن کنار و دلم ريخت تو شکمم..آخه شنيده بودم بيشتر از 140 ميبرن پارکينگ..از تو آينه ديدم افسره دا...
1 2 3 4 5  ... 

ارسال مطلب به هایپرکلابز

انتخاب كلوب :  
نوع مطلب :
ارسال مطلب